سلطان احساس

عادل دلخون

سلطان احساس

عادل دلخون

سلامتی

سلامتی پسری که یه روز عاشق شد…سلامتی دختری که  یه روز عاشق شد…سلامتی پسری که اندازه ی یه نگاه هم به عشقش خیانت  نکرد…سلامتی دختری که هیچی کم نزاشت…سلامتی عشق پاکشون…سلامتی اون همه  خاطره ها شیطنت ها دیوونه بازی ها زیر بارون قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از  سرما به خود لرزیدن ها…سلامتی دوستی زیر اب پسرو به دروغ زد…سلامتی دختری  که حرف دوست مثل خواهرشو باور کرد…سلامتی دختری که بی خبر خطش خاموش  شد…سلامتی اون قسمها اون دوست دارم هایی که هیچوقت تحویل داده نشد…سلامتی  پسری که هر چی قسم خورد خواهش کرد اثری نداشت…سلامتی دختری که با چشم خیس  به پسر گفت ازت بدم میاد سلامتی پسری که رفت خدمت تا ز ود برگرده و دلشو  بدست بیاره و بره خواستگاری … سلامتی ۲۱ ماه پست دادنا و لحظه شماریها و  دور بودنها… سلامتی روزی که پسر دعوت شد به جشن عقد عشقش … سلامتی اون شب  …سلامتی اون دوستایی که به خاطر حال پسر بغض داشتن انا پسر خندید تا جشن  خراب نشه…سلامتی اون خنده ی زوری…سلامتی عروسی که ماه شده بود…سلامتی عاقدی  که اوم سلامتی شناسنامه ها…سلامتی بغض پسر…سلامتی بار اول…سلامتی بغض پسر  سلامتی بار دوم..سلامتی بغض پسر سلامتی بار اخر…سلامتی بغض پسر سلامتی پلاک  زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت و تو جیبش موند…سلامتی زیر  لفظی که یکی دیگه داد…سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش  میرسه…سلامتی اجازه ی بزرگتر ها سلامتی بله…سلامتی بغض پسر سلامتی چشم خیس  دوستا سلامتی بغض پسر…سلامتی اون حلقه که جایگزین حلقه ی پسر شد…سلامتی  ماشین عروس..سلامتی سستی زانو…سلامتی سیاهی چشم…سلامتی اون شب…سلامتی پاکت  سیگار و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد….سامتی بغض پسر که تو ایینه  شکست…سلامتی فرداش سلامتی مهمونی که دختره گرفت….سلامتی دوستایی که جمع  شدن…سلامتی اون پسر تو مهمونی..سلامتی شب و روزایی که سخت گذشت…سلامتی  دوستی که به دختر گفت اون حرفو به دروغ زد از روی حسادت..سلامتی دختری که  با تمام وجود گریه کرد…سلامتی تیغی که تیز بود…سلامتی رگ دست…سلامتی دختری  که خودکشی کرد…سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن..سلامتی ملاقات تو  بیمارستان سلامتی اون ۵٫۶ دقیقه ی تنها با دختر سلامتی اون چشمهای نیمه باز  خیس سلامتی شرم دختر سلامتی صبر پسر سلامتی قسمهایی که پسر به دختر داد تا  فراموش کنه که زندگیش خراب نشه سلامتی قسم جون پسر سلامتی قبول کردن دختر  سلامتی لحظه خدافظی سلامتی چشمهای خیس سلامتی یه عمر تنهایی سلامتی حرفهایی  که نمیشد گفت اما یه متن شد سلامتی خنده های کودکی که توی راه بود سلامتی  دختری که مادر شد سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند سلامتی  هق هق هایی که پست شد تا دلی اروم شه سلامتی لایکهایی که زده شد سلامتی  امشب سلامتی همه عاشقا یی که هرگز به عشقشون نرسیدن و از دور نگران یکی یه  دونشون بودن و با بغض با سکوتشون گفتن اهای غریبه این که دستش توی دستای  تویه همه ی دنیای منه خیلی مراقبش باش….

ما خون دلها خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود !

من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز  هر ساعت ،عاشق و معشوق  آدم های غریبه می شوند  و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها  بر لباسهای ساده ام  لذت می بردم

و بعضی ها امروز از شلوارهای لی  خاک نما و پاره پوره خارجی !

من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ،بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده

و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !

من در شب قبل از عملیات بر دستانم  حنا می زدم  تا در جشن پیروزی  یا شهادت شرکت کنم ،بعضی ها امروز  بر چهره شان  هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند  تا به نامحرم بگویند : من   های  کلاسم ،  نگاهم کنید !

من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم :خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ،

بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند :همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه  عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست !چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است !

من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود

و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ،  بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند :برایم  شارژ بفرست !

من آنروز مشامم از بوی  دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ،

از آن لذت می بردم ، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودمو بعضی ها امروز سگ های نجس تزیینی گران قیمت را !

من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ،اسغفار می کردم و لذت می بردم ،  بعضی ها امروز در چت رو م ها

به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی  بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع)  می گفتم

و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

من آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ،

زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم ،  بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجیو صورتی تزیین شده اما  خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !

من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید  و

یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پیام های عمومی دعوتبه دوستی با نامحرمان در چت روم ها !

من آنروز  باد گیرم را تا روی  دست و پا می کشیدم  تا شیمیایی نشومو برای دفاع توان داشته باشم،  بعضی ها امروز  شلوار و مانتوی کوتاه

را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند !

من آنروز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم، بعضی ها امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل برای اعلام تعهد باطل به نامحرم

، بر خود حرام کرده اند!

نه !  این قرارمان نبود !ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید ،رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم  و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی !

رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند ،رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ، تو هم  مراعات کن ! بر گرد و اندکی بیاندیش  ؛  ... ما خون دلها  خورده ایم !

همیشه برایم سوال است

همیشه برایم سوال است :
اگر قرار بود روزی او را از دست بدهم،

چرا خدا خواست که...دوستش داشته باشم ؟؟؟؟؟؟

عاشقانه ها



اگه یه نفر ازت پرسید چقدر دوسم داری ؟

بگو اندازه که هستی
اگه پرسید تا کی دوستم داری ؟
بگو تا وقتی هستی

اگه پرسید چقدر بهم اطمینان داری ؟
بگو همون قد که خودت بهم اطمینان میدی

تا بدونه تا زمانی با ارزشه
که به ارزشهات احترام میذاره





♥♥ادامــه مــطــلــب…♥♥



کسی که، کم آورده باید چطور
بشینه یه گوشه توکل کنه ؟؟؟

یه آدم مگه تا چه اندازه ای
می تونه شکست و تحمل کنه ؟؟؟

خودم رو به هر در زدم تا یه بار
یه جایی یکشون رو من وابشه . . .

نگاه کن خدایا چطور سرنوشت
داره ذره ذره منو میکشه . . .





♥♥ادامــه مــطــلــب…♥♥



خدایا سرده این پایین از اون بالا تماشا کن...
اگه میشه فقط گاهی خودت قلب منو "ها" کن

خدایا سرده این پایین ببین دستامو میلرزه
دیگه حتی همه دنیا به این دوری نمی ارزه

بگو گاهی که دلتنگم از اون بالا تو میبینی
بگو گاهی که غمگینم تو هم دلتنگ و غمگینی

خدایا.. من دلم قرصه! کسی غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت که حتی روز...روشن نیست

کسی اینجا حواسش نیست که دنیا زیر چشماته
یه عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته!!

فراموشم میشه گاهی که این پایین چه ها کردم
که روزی باید از اینجا بازم پیش تو برگردم

خدایا...وقت برگشتن یه کم با من مدارا کن
شنیدم گرمه اغوشت اگه میشه منم جا کن....




 

♥♥ادامــه مــطــلــب…♥♥



بر دور ترین شاخه

ممنوع ترین میوه ای...برای من

آه اگر دستم برسد
...
اگر بچینمت

زمین خواهد مُرد

از حسرت







این شهر
شهر قصه های مادر بزرگ نیست
که زیبا و آرام باشد

آسمانش را
هرگز آبی ندیده ام

من از اینجا خواهم رفت
و فرقی هم نمی کند
که فانوسی داشته باشم یا نه

کسی که می گریزد
از گم شدن نمی ترسد...







سردش بود دلم را برایش سوزاندم!!!


گرمش که شد با خاکستر قلبم نوشت:


خـداحـافـظ ...



 




تلخ میگذرد...

این روزها را میگویم

که قرار است

از تو ...

که آرام جان لحظه هایم بوده ای

برای دلم ...

یک انسان معمولی بسازم . . . !









اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند.

دیگر گوسفند نمی درند!

به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...








به تو که میرسم مکث میکنم !

انگار در زیباییت چیزی را جا گذاشته ام ، مثلا …

در صدایت ، آرامش

یا در چشم هایت ، زندگی








هوا اینجا کمی دلگیر است ، آنجا را نمی دانم

اینجا ترس فراموش کردنت مثل خره تمام جانم را پر میکند ، آنجا را نمیدانم

اینجا جای خالیت به وسعت یک جهان است ، آنجا را نمیدانم

ای کاش برای تو هم تفاوت بین “اینجا” و “آنجا” فقط یک “ی” باشد …








دست به دامن خدا که میشوم...

چیزی آهسته درون من به صدا میاید که: نترس!

از باختن تا ساختن دوباره…

فاصله ای نیست…


 

 




دقیقا نمی‌دونم کجایِ یک رابطه باید دل رو به دریا زد

نمی‌دونم مناسب‌ترین حرف ،

مناسب‌ترین حرکت کی باید باشه

ولی‌ میدونم ، جلوی اتفاق رو نباید گرفت

گاهی‌ هم بهتره اتفاق رو جلو بیندازی

مثلاً وقت رفتنت که می‌شه

یکباره برگردی بگی‌ دلم نمیخواد برم

وقت رفتنش که می‌شه

دستش رو بگیری بگی‌ دلم نمیخواد بری

وقتی‌ یکی‌ بهت میگه پیشم بمون

درنگ نکن ... پیشش بمون

وقتی‌ دلت می‌خواد پیشش بمونی‌ ... غرور نداشته باشی

دست‌هات رو حلقه کن دورش

بگو ... دوستت دارم ... دلم می‌خواد پیشت بمونم

بگذار اتفاقِ دوست داشتن هر چه زودتر بیفته ...

شاید نسلِ ما وقتِ زیادی برای عشق ورزیدن نداشته باشه . . !!!






برای تو دنیا رو همونجوری که خواستی ساختم . . .

اما توی بازی عشقت بدجوری آسون باختم ! ! !








امروز با نوازش خورشید بیدار شدم ،

معنی چشمکِ دیشبِ ستاره را هم فهمیدم ،

نکند صبح دولتمان دمید؟!

میدانی روی این خاک سنگین قدم بر میداشتیم ،

حالا اجازه هست در آسمانش پرواز کنیم؟!

مگر باخبر نشدی ؟!

ادامه شعر در ادامه مطلب

جهت استجابت دعا "یاذوالجلال والاکرام" ختم نمایید

استجابت دعا, ذالجلال والاکرام, دعای استجابت دعا, برآورده شدن حوائج

جهت استجابت دعا، هرکه در سجده 21 مرتبه نام مقدس "یا ذوالجلال و الاکرام" رابگوید و حاجت بخواهد روا می‌شود.

به جهت برآورده شدن حوائج، مداومت بر ذکر "یا ذوالجلال و الاکرام" به تعداد حداقل 9 مرتبه در روز فراموش نشود.

مدامت بر این اسم، باعث پیدا کردن بزرگی و حشمت است در بین مردم.

(وَ یَبقی وَجهُ رَبِّکَ ذُوالجَلالِ وَ الإکرام ) و باقی ماند ذات پروردگارت که صاحب بزرگی و شوکت مطلق است.

صاحب جلال( ذوالجلال) به کسی اطلاق می شود که تمام نعمات از اوست و صاحب غنای مطلق است. صاحب نعمت، کریم و بزرگوار نیز می باشد.