سلطان احساس

عادل دلخون

سلطان احساس

عادل دلخون

تقدیم به همسر عاشق و مهربانم

                                  



برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست... 

برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...

برای تویی که احسا سم از آن وجود نازنین توست ... 

برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی... 

برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

برای تویی که قلبت پـا ک است ... 

برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها


وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد،

 هیچ فاصله ای دور نیست،                    


هیچ زمانی زیاد نیست

و هیچ عشق دیگری  

نمی تواند آن دو را از هم دور کند.

محـــــــکم ترین برهـــــان عــــــشق، اعتـــــــــماد است..
 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

دوستت دارم” هایت را به کسی نگو

نگه دار برای خودم

من جانم را

برای شنیدنش

کنار گذاشته ام . . .
 

من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم
که تو خلق شده ای برای من
تا زیباترین زندگی را برایم بسازی
عزیزم از صمیم قلبم سالروز عقد زندگی مشترکمان را
 تبریک میگم بهت
، مبارگ گلم خیلی دوست دارم 
                                عشقمی

flower_038.gif



 

لحظاتی در زندگی وجود دارند که

 

آنقدر دلتنگ کسی می شوید که


فقط می خواهید او را از رویایتان


بر چینید و در واقعیت درآغوش بکشید





  

 آغـــــوشـــ تـــــــــــو

                امــــــــن تــــریـــــــــــــن جــــــایــــــ دنــــیــــاســــــــتـــــــ

 

 خیلی دوستت دارمــــــــــــ 
 

به چشمانه مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را

 

تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم 

 

 به پاکی چشمانت قسم که تا ابد...

 

.....دوستت دارم !

من عشق را با تو تجربه کردم محبت را درقلب تو یافتم و امید     

به زندگی را از تو آموختم عشق من تقدیم به تو که یادت در

فکرم و عشقت در قلبم و عطر تو درمیان لحظه لحظه های زندگی ام

 ماندگار است

دوستت دارم همسر مهربانم که عاشقم کردی

 

          

 گل من امروز از عمق وجود خودخدایم راصدا کردم، نمیدانم چه میخواهی ولی امروز…برای تو،

برای رفع غمهایت، برای قلب زیبایت ،

برای آرزوهایت، به درگاهش دعا کردم

ومیدانم خدا ازآرزوهایت خبردارد، یقین دارم دعاهایم اثر دارد.



امروز روز سپاس گذاری از خداوند است


زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن


تا با تمام وجود به او بگوییم


عشق من   روزت مبارک


عاشقتم تا همیشه ولنتاین مبارک

زندگی دفتری از خاطره است

یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک

یک نفر همدم خوشبختی هاست ، یک نفر همسفر سختی هاست

چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ، ما همه همسفریم

آنچه باقیست فقط خوبى هاست…


خوشبختی من
پیدا کردن تــــــــو
از میان این همه ضمیر بود



تقدیم به بهترینم

عزیزم زیباترین لحظاتم را به پای ساده ترین دقایقت میریزم تا بدانی تو را برای تو دوست دارم.
تقدیم به ان کسی که افتاب مهرش در قلبم همچنان پابرجاست و هرگز غروب نخواهد کرد.

 

 

 

با تمام وجودم آرزومه که همیشه سالم

باشی و سر حال و خوشحال وخندون

با تمام وجود میگم

تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com

امیدوارم تمام این ناچیزها

هدیه ی کوچیکی باشه

برای بهترین باشکوه ترین و زیباترین

روز دنیا

 

ممنونم عزیزم

به خاطر زحماتت  و توجهت ،

به خاطر مهر و محبتت و تبریکت

و به خاطر عشقت

بازم مثل همیشه اولین کسی بودی که تولدمو تبریک گفتی

شرمندم کردی ممنونتم. 

 

خوشحالم و هزاران بار خدای مهربان را شاکرم که تو را به من هدیه داد

خوشحالم و به خود می بالم که همیشه تو را در کنارم دارم

و چه لذت بخش است دوش به دوش تو قدم زدن ،

و از آن شیرین تر با تو همکلام شدن !

عشق ،قلب کوچکم را از خود بی خود کرده ،

چرا که تنها تو را در میان دیگران باور کرده است !

کاش زودتر از اینها تو را یافته بودم گل من .

زیرا احساس میکنم با عشق تازه متولد شده ام!

حال ...تو مرا لیلای خویش می بنداری ،

ومن تو را مجنون عشق می نامم !

تو مرا برای خود می دانی ،من نیز تو را از برای قلب خود می دانم.

و چه زیباست لحظه ی رسیدن به اوج خوشبختی ،

زمانی که هر دو همدیگر را برای هم می خواهیم!

خالصانه و از ته قلبم میگویم که برای من معنای واقعی عشق تویی

 

هر روز با شوق دیدنت چشم میگشایم 

ووقتی تو را در کنارم می بینم دوست دارم

بارها و بارها در برابر معبود زانو بزنم و سجده

شکر کنم که چون تویی را به من هدیه داد.

تبریک دست خالی مرا با سخاوت بی حدت بذیرا باش.

                  سالروز عقدمان مبارک 


به خاطرهمه زحماتت
ممنون
 

 ای سر چشمه ی محبت
ای عشق واقعی
چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است
چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود
بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است
چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای
من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی
تو هوای دلم را با طراوت کردی
زمانی که با تو هستم به آسمان به بیکران برواز میکنم
پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمیدانم

  

                                     

 

  ثمره عمر آدمی یک نفس است                                                 

وآن یک نفس از برای یک همنفس است  

 گر نفسی با نفسی همنفس است

  آن یک نفس از برای عمری بس است.     


توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست پیاده یا سواره بودنت

 فرقی نمی کنه، اما اگه همراهی ،داشته باشی

که تنهات نذاره ،بی انتها بودن جاده برات آرزو میشه ......

می نویسم تا بلکه نوشتن بغض های گلویم را کنار زند

می نویسم تا شاید رهایی یابم از ظلمت و تنهایی خود

می نویسم خودم تنها در این بالا

منم من عاشق رسوا والهُ شیدا

می نویسم خسته و تنها       می نویسم از همه دنیا

می نویسم تا بدانی              بی تو ماندم در تنهایی

You're In My Heart !

عشق یعنی قطره و دریا شدن

عشق یعنی با گلی گفتن سخن

عشق یعنی خون لاله بر چمن

عشق یعنی شعله بر خرمن زدن

عشق یعنی رسم دل بر هم زدن

عشق یعنی یک تیمم، یک نماز

عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی با پرستو پر زدن

عشق یعنی آب بر آذر زدن

عشق یعنی چون محمد پا به راه

عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه

عشق یعنی بی ستون کندن به دست

عشق یعنی زاهد اما بت پرست

عشق یعنی قطره و دریا شدن

عشق یعنی همچو من شیوا شدن

عشق یعنی یک شقایق غرق خون

عشق یعنی درد و محنت در درون

عشق یعنی یک تبلور یک رود

عشق یعنی یک سلام و یک درود

 

تو زیباترین و بی نظیرترین قاب عکس دیوار خالی نفس های منی…

صدای تو زیباترین و شیواترین غزل بارون از آسمون پاک خداست…

لطافت طنین لحن مهربون صدای تو

توی خلوت سکوت تن من زیباتر از لحن قشنگ یک گیتاره…

تو دست نیافتنی ترین بهانه لحظه های پر از دلتنگی منی…

تو اولین لبخند زیبا رو لبهای غصه دار منی…

تو بهترین تکنواز آهنگ حضور بهار تو زمستون سرد دلمی…

تو عارفانه ترین نور چشمای بی فروغ منی…

تو مثل یه بوسه لطیف رو گلبرگ پاک گل شقایقی…

تو زیباترین و بی همتا ترین آرایش کلبه کهنه قلب منی…

تو زیبا ترین، مونس ترین و خواستنی ترین حقیقت دلربای زندگی منی

دوستت دارم... دوستت دارم... دوستت دارم...

 

کاغذ دیواری عاشقانه (6)
نگاه به چشمهای آرام و خسته من نکن، این چشم یک دنیا اشک در آن است! نگاه به چهره پریشان من نکن، این چهره، عاشق چهره توست! دوستت دارم چون که تو اولین و آخرین معشوق من هستی! دوستت دارم چون زمانی که دفتر عشق را می گشایی و میخوانی با خواندن نوشته هایم اشک از چشمانت سرازیر می شود. دوستت دارم چون از زندگی و دنیا گذشته‌ای تا با من بمانی.

یکی را دوست میدارم و در قلبم او را احساس میکنم

او همان ستاره درخشان اسمان شبهای دلتنگی ,تیره و تار من است
او همان خورشید درخشان اسمان روزهای زندگی من است
اری او همان مهتاب روشنی بخش شبهای من است
قلبم او را دوست میدارد و من هم تسلیم احساسات پاک قلبم می باشم
او همان فرشته ای است که با بالهای سفیدش مرا به اوج اسمان ابی برد
مرا با دنیای دوستی و محبت اشنا کرد
یکی را دوست میدارم....
همان کسی که هر شب قصه لیلی و مجنون را در گوشم زمزمه میکرد
چون تورا و فقط تورا دوست میدارم
!!!!!!!!!!!اری تو را دوست میدارم..فقط تو را،
همسر گلم

چگونه عزیز همسرمان باشیم؟

کارت پستال درخواستی طراحان                                                                                                                                                           همه زن‌ها و مردها دوست دارند برای همسرانشان عزیز باشند و عزیز بمانند. از ابتدای زندگی، حفظ این عزت و افزایش آن می‌تواند به استحکام زندگی کمک کند ، اما بسیاری از زن‌ها و مردها با اشتباهات کوچک و بزرگ، عزت خود را در زندگی زناشویی زیر سوال می‌برند و زندگی را برای خود و همسرشان سخت می‌کنند. رعایت بعضی مسائل و دقت به برخی نکات می‌تواند شما و همسرتان را برای هم عزیز نگه دارد و حتی در طول زندگی عزیزتر کند. برای این که این نکات را بدانید، به یاد آوری و توضیح آنها می‌پردازیم.

برای این‌که عزیز همسرتان باشید

همیشه صادق باشید.
صداقت شما هیچ وقت از یاد همسرتان نخواهد رفت و بی‌صداقتی نیز براحتی می‌تواند اعتماد همسرتان را از شما سلب کند و او را به شما بدبین کند و همین باعث از بین رفتن عزت شما شود.
بر اعصاب خود مسلط باشید. از کوره در نروید . موقع عصبانیت ممکن است متوجه رفتار و گفتار خود نباشید و حرفی بزنید که همسرتان را ناراحت کند و برنجد. شاید عصبانیت تان بعد از مدتی فروکش کند و شما آن را فراموش کنید، ولی همسرتان هیچ وقت حرف‌هایی را که شما در عصبانیت به او گفته‌اید از یاد نمی‌برد. افرادی که زود عصبانی می‌شوند، برای اطرافیانشان خسته‌کننده‌اند چون در پی هر گفتار و رفتاری باید منتظر عصبانیت شما باشند و این واقعا زجر آور است که کسی دائما از دست همه عصبانی باشد و با هر چیز کوچکی از کوره در رود.


نقاط مثبت را هم ببینید و بدبین نباشید. وقتی همیشه به ایرادهایی که همسرتان دارد فکر کنید، روز به روز بیشتر از او دور می‌شوید، اما اگر همیشه به نقاط مثبت او بیندیشید آن‌وقت هر روز بیشتر از دیروز برایتان عزیز می‌شود.


در رفتارتان با دیگران دقت کنید. به بزرگترها احترام بگذارید و با دوستانتان زیاده‌روی نکنید و در روابطتان حساسیت‌های همسرتان را در نظر داشته باشید و او را با یک رفتار نابه‌جا در جمع نرنجانید.


نشاط خود را حفظ کنید و همیشه خسته و افسرده نباشید. بعضی افراد همین که به همسر خود می‌رسند فکر می‌کنند باید ناله کنند و خسته باشند. شور و نشاط باعث می‌شود که همسرتان در کنار شما احساس شادی کند، اگر روزی در کنارش نباشید، جایتان خالی می‌باشد. اما اگر دائم ابراز افسردگی کنید، هر کسی در کنار شما احساس دلمردگی می‌کند.


هیچ‌گاه برای کارها و گذشت‌هایی که در زندگی کرده‌اید، سر همدیگر منت نگذارید. هر کاری کرده‌اید برای زندگی خودتان بوده و خودتان خواسته‌اید، پس بامنت آن را بی‌ارزش نکنید.


به همدیگر احترام بگذارید. خیلی اوقات از بین رفتن عزت همسران در دید همدیگر به خاطر از بین رفتن حریم‌ها بین آنهاست. سعی کنید همیشه ادب و احترام را در قبال هم رعایت کنید تا قبح توهین و بی‌احترامی بین شما از بین نرود و همیشه همدیگر را محترم بشمارید. این مورد شامل خانواده همسرتان هم می‌شود.


با هم به سفر بروید . از هیجان زندگی غافل نشوید و روزهای شادی را با هم بگذرانید.


زن‌ها بخوانند
هر زنی که می‌خواهد برای همسرش عزیز بماند، باید به برخی نکات اهمیت بدهد مثل این‌که، به ظاهر خود اهمیت بدهد و همیشه لباس مناسب بپوشد. تشخیص ظاهر مناسب برای هر مکان کار سختی نیست و شما می‌توانید با توجه به حساسیت‌ها و نظرات همسرتان در این مورد، آنها را پیدا کنید.


خوب آشپزی کنید.
شاید بعضی از زن‌ها آشپزی را دوست نداشته باشند و آن را وظیفه خود ندانند، اما تقریبا بیشتر مردها از همسر خود انتظار دارند یک غذای خوب برای آنها تهیه کند.

خانه را مرتب و آرام نگه دارید. این به معنی کار کردن همیشگی شما در خانه نیست، بلکه صحبت از جو خانه است که ظاهر مرتب نیز به آرامش آن کمک می‌کند. خانه مرتب و آرام خانه‌ای است که یک مدیر خوب آن را اداره می‌کند. مثلا حواستان باشد که مایحتاج خانه تکمیل باشد، جو خانه را از تشنج به دور نگه دارید و فضای خانه را آرامش‌بخش بچینید.


به حرف همسر خود گوش دهید. کمتر با او سرسختانه مخالفت کنید. دقت کنید که منظور ما، فراموش کردن دیدگاه‌ها و نظرات خودتان نیست بلکه ابراز آنها به نحوی است که همسر شما فکر نکند شما حرف او را زیر پا گذاشته‌اید، مخالفت‌های یکباره، اکثر مردها را عصبانی می‌کند، در حالی که وقتی به حرف آنها گوش می‌دهید لذت می‌برند. در این مورد زیاده روی هم نکنید.


منطقی و معقول مطیع همسر خود باشید.
اگر در کارهای خانه از شوهرتان کمک می‌خواهید، کارهایی را که دوست دارد به او بدهید و تقسیم کار کنید. دستور ندهید و ایراد نگیرید. او را به کمک کردن تشویق کنید نه این که با رفتارتان او را از کمک کردن در خانه زده کنید.


مردها بخوانند
اگر می‌خواهید همیشه برای همسر خود عزیز بمانید این نکات را فراموش نکنید:
زن‌ها سرشار از احساساتند و اگر مردی بتواند قلب همسرش را همیشه راضی نگه دارد می‌تواند همیشه برای او عزیز بماند و راضی شدن قلب با اهمیت دادن به احساسات زن اتفاق می‌افتد. استفاده از کلام محبت‌آمیز و هر چیزی که نشان دهد شما به او علاقه‌مندید، محبت واقعی و پرهیز از افراط و تفریط، می‌تواند نتیجه خوبی به همراه داشته باشد.


از او به خاطر کارهایی که می‌کند قدردانی کنید، چون حتی اگر همسرتان فقط خانه‌دار باشد،
کار مهم و سختی انجام می‌دهد آن هم بدون تعطیلی و وقفه. تنها با قدردانی شماست که خستگی از تنش در می‌آید.

از نظر مالی به او اهمیت بدهید و همیشه مبلغی را برای خود او در نظر بگیرید. حتی اگر خودش درآمد دارد، وظیفه شما حکم می‌کند او را تامین کنید.


یادتان باشد که خرج خانه برای خانه است نه همسرتان، پس او را هم مهم بدانید و از نظر مالی به او اهمیت بدهید.


گاهی به او نیز مرخصی دهید و کارهای خانه را خودتان انجام دهید. این کار 2 حسن دارد؛ اول این‌که همسرتان استراحت می‌کند و دوم این‌که شما می‌فهمید همسرتان روزانه چه کارهایی در خانه انجام می‌دهد و قدر یکدیگر را بیشتر می‌دانید.


هرگز داد نکشید و تحقیر نکنید. مهربانی و نرم سخن گفتن آنچنان در دل زنان نفوذ می‌کند که تاثیرش هزاران برابر فریاد کشیدن است و برعکس، داد و فریاد و تحقیرکردن، آنچنان شما را از چشم همسرتان می‌اندازد که اگر بدانید دیگر داد نمی‌کشید.


اگر همسرتان همه این نکات را رعایت کند، در چشم شما عزیزتر نخواهد شد؟ پس مطمئن باشید او هم مثل شما فکر می‌کند و دوست دارد شما نیز این موارد را رعایت کنید. زندگی باعزت و احترام همیشه پایدار و مقاوم خواهد ماند                                                                           صبا                                                     

یک روز بدون خنده ، روزی است که به هدر رفته است ... چارلی چاپلین

ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺟﺰ ﻣﻦ

ﺭﻓﺘﻢ ﭘﯿﺶ ﻣﺪﯾﺮ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﯿﻢ !؟

ﯾﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ منگُلازیسازیوم ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻮﺩﻡ !


مکالمه مامانم و بابام :
مامانم : چای میخوری برات بریزم ؟

بابام : آره خانوم ، دستت درد نکنه

مامانم : دخترم پاشو واسه من و بابات یه چای بریز بیار


سیب زمینی بخریم،
ماشین دربست بگیریم تا شهرک صنعتی ساوه ببریم،

بدیم کارخونه مزمز برامون چیپسش کنه،

بریزه تو دستمون بیاریم …

خیلی ارزون تر درمیاد از اینی که میفروشه

تازه هواشم کمتره


شوهر خالم توی چشم پزشکی به دختر خاله‌م تقلب رسونده
دکتر بیرونش کرده



یه ضرب المثل استاد دانشگاهی هم هست که میگه:
لذتی که در دادن نمره ۹/۷۵به دانشجوهست که در دادن۶ نیست..!

از وقتیکه معین سیبیل هاش رو زده
تنها کسى که تو سنگر سیبیل باقى مونده شهرام صولتیه
که اونم تنها کاربرد سیبیلاش اینه که با شهره اشتباه نگیرنش !

زن مراد زنگ میزنه بهش میگه زود باش خودتو برسون بچه مون مداد قورت داده !
مراد میگه : الان راه می افتم …

زنش میگه تا تو برسی من چکار کنم ؟

مراد : با خودکار بنویس


هر وقت رابطمون با آمریکا خوب شد،
می خوام یه دیزی فروشی بزنم اسمشو بذارم واشینگتن دی زی



ﻓﯿﺴﺒﻮﮎ ﺩﺍﺭﯼ ؟ ﺑﻠﻪ

ﯾﺎﻫﻮ ﭼﯽ ؟ ﺁﺭﻩ
ﻧﯿﻢ ﺑﺎﺯ ؟ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮﺋﯿﺘﺮ ؟ ﺑﻠﻪ
ﺍﺳﮑﺎﯾﭗ ﭼﯽ ؟ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭﺍﯾﺒﺮ؟ ﺍﻭﻫﻮﻡ
ﺍﯾﻨﺴﺘﺎﮔﺮﺍﻡ ؟ ﺑﻠﻪ
ﻭﯼ ﭼﺖ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯼ ﻻﺑﺪ ؟ ﺑﻌﻠﻪ
ﮐﺎﺭ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭼﯽ ؟ ﻧﻪ ﻭﺍﻻ



   نویسنده:صبا
جو و و وک!!

هیچ وقت فکر نمی کردم که چیزی تو این دنیا پیدا بشه که جویدنش از جویدن آدامس خرسی هم بیشتر کیف بده… تا اینکه خرخره ی تو نظرم رو جلب کرد.


یکی از تفریحات بچگیمون این بود که وقتی زنگ مدرسه رو میزدن هرچی صدا بلد بودیم و تو ذهنمون بود درمیاوردیم یَک حالی میداد ! حس میکردیم تو جنگلیم همراه با دوستای میمونمون…

چقدر خوبه وقتی که داری جوجه کباب درست میکنی خودش بچرخه و بگه : اینجام … اینجام … اینجام نپخته…
این دانشمندا چیکار میکنن پس ؟ الکی دارن فقط حقوق میگرن …

دختره مهریه ش رتبه کنکورش نباشه صلواااااااااااااااااات…

ﺑﯿﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﺩﻭﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﺩﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺱ ، ﺑﯿﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺑﺸﯿﻢ ﮐﻢ کم!

خدایا به ما که مخاطب خاص ندادی حداقل رفقامون که دارن ازشون بگیر جیگر ما رو خنک کن!

من اصلا به آنتی ویروس اعتقاد ندارم
چون ویروسای لپ تاپم بر اثر کهولت سن از بین میرن!

قدیما نذری رو میاوردن میدادن در خونه، جدیدا شده مث حق! دیگه دادنی نیس گرفتنیه

نقشی که فلفل در تربیت بچه های ایرانی داشته ، کتاب تعلیمات اجتماعی نداشته

حتی اگه کسی بهت بدی کرد بازم هیچ وقت قلبش رو نشکون...!!
چون فقط یه قلب داره...!!
.
.
بزن دندوناشو بشکن که 32 تا داره لامصبو...!!


داشتم رپ گوش میدادم بابام گفت این کیه؟
گفتم:هیچکس
یه دونه زد تو سرم گفت به پدرت جواب سر بالا نده بیترییت احمق


نمیدونم چه مواد شیمیایی داره قطرات بارون!
به محض رسیدن به زمین اکثر تاکسی ها تبدیل به تاکسی دربست میشن !!!

 
دعا کنیم...
باهم بیایم دعا کنیم

                          خدامونو صدا کنیم

                                         که آسمون بباره

                                                   فراوونی بیاره 

ازش بخوایم برامون سنگ تموم بذاره

                        راه های بسته وا شه

                                    هیچ کی غریب نباشه

                                     صورت و شکل هیچ کس مردم فریب نباشه

شفا بده مریض رو

                      خط بزن ستیز رو

                               رو هیچ دیوار و بومی نخونه جغد شومی

                                                              

دعا کنیم رها شن اونا که توی بندن

                     از بس نباشه نا اهل زندون هارو ببندن

                                         خودش میدونه داره هرکسی آرزویی

                                              این باشه آرزومون نریزه آبرویی

سیا و سفید یه رنگ بشه

                    زشتی هامون قشنگ بشه

                                       کویرها آباد بشن

                                                      اسیر ها آزاد بشن ....

  نویسنده:صبا

 
نزدیک ترین معنای "استاد خسته نباشید" کدام است؟

نزدیک ترین معنای "استاد خسته نباشید" کدام است؟

۱ -جمع کن بابا کار و زندگی داریم

۲ - استاد به روح اعتقاد داری ؟؟؟؟

۳- جمع کن بابا قلـــــــیون دیر شد

۴ - جون مادرت درس بسه

۵- استـــــــــــــــــــاد قرار دارم دم بوفه!ولمون کن

۶- برو بیرون دیگه ...

۷- با خداحافظیت خوشحالمون کن

۸ - بس کن دیگه

۹- استاد ساعت نداری تقویم هستا !

۱۰- استاد تیتراژ رفت

ترول جالب (تبعیض)

                          نویسنده:صبا

 
جک های جدید و خنده دار


الهی قربونت برم امروز چقد خوشگل شدی
.
.
.
خب دیگه بهتره از جلوی آیینه برم کنار

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

نصف جذابیت دخترا به ترسو بودنشونه...
دختری ک سوسک بکشه ب درد زندگی نمیخوره...

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

تو نت آگهی زده روغن مار صد در صد گیاهی!!!!!!!!!!!!!!!!
ای خدایا تو رو به همین وقت قسم منو بکش راحتم کن....

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

میگن تو جهنّم ترتیب روزا اینجوریه:
شنبه
عصر جمعه
عصر جمعه
عصر سیزده به در
31 شهریور
عصر جمعه

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

مادره خطاب به پسرش: نیوتن رو میشناسی ؟
پسره :نه کی هست؟
مادره : اگه به درسات بیشتر توجه میکردی میشناختیش !
پسره: خیلی خوب ، پارمیدا رو میشناسی ؟
مادر : نه !!!
پسره : اگه به شوهرت بیشتر توجه میکردی میشناختیش !

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

شماهم وقتی شبا یهو از خواب بیدار میشید گوشیتونو با یه چشم چک میکنید!؟

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

یه روز کتابمو دادم به دوستم از صفه ۷۸ میشه فهمید شام قرمه سبزی داشتن
از صفه ۱۰۴ هم میشه فهمید بعدشم انار کوفت کرده !

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

توی دوره و زمونه ایی که یه پسر ۱۶ ساله با ۴۰ کیلو وزن و یه ماشین شاسی بلند
میشه مرد رویاها ما همون نامرد باشیم بهتره !

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

مامانم بهم زنگ زده
من : جانم؟
مامانم : جانم نیست منم!

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

الان تو ماهی از سال هستیم که پدرا وقتـی نصف شب بیدار میشن؛
نه کولر روشنه نه بخاری که خاموش کنن، میرن پنجره رو میبندن2013

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

اینکه توقع داشته باشی چون آدمِ خوبی هستی
دنیا باهات خوب رفتار کنه
مثل اینه که از یه گاو توقع داشته باشی کـــه چون گیاهخواری،بهت حمله نکنه !

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

آرزو های من خیلی بی حیان
هیچ کدوم جامه ی عمل نمی پوشن !
بی ادبا

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

کارنامه ایرانی ها :
زبان انگلیسی = ۱۹
زبان فارسی =۱۳

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

پیاده شدن از مترو تو ایران مث شنای قورباغه میمونه
باید جمعیت جلوی در مترو رو بشکافی تا بتونی پیاده شی!

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

بابام بهم میگه یه شامپوی خوب خارجی واسه خودت(!) بخر فردا میخام برم حموم!

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

ﻣﻦ ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﺭ ﻧﯿاﻮﺭﺩﻡ:
ﻣﺘﻨﻔﺮﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﭙﺮﺳﯽ ….

ﻭﻟﯽ ﭘﺪﺭﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻥ ﺍﮔﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻮﻟﺪﺷﻮﻥ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺮﻩ

 

∞∞∞∞جوک خنده دار∞∞∞∞

میدونستم آدم بدشانسی ام ولی نه تا این حد
که بیان دستمو بگیرن ببرنم وسط تا برقصم برق بره !

                            نویسنده:صبا
:))

                     نویسنده:صبا

 
هههه اینم یه نوعشه دیگه!

 
یه آپ دیگه!!

اون تیکه ی آخر پیتزا که سیر شدی و می مونه و خورده نمیشه

همون لعنتیه که روحش وقت گشنگی میاد سراغت
.
.
.
طریقه جمع آوری زیرسیگاری چپ شده درمنزل مجردی:

قطعات درشت را با دست بردارید

درجهت خلاف خواب قالی بکشید تاخاکسترها پخشوپلا شوند

قالی تمیزاست
.
.
.
.


دختره امروز ازم پرسید:

آقا خیابون فلان کجاست؟

گفتم:بلد نیستم

گفت:بیشعور و رفت

اذیت میشم وقتی میبینم تحریمها داره مردممون رو ذره ذره آب میکنه!!
.
.
.
.
با تمام بدیهاش این امتحانات پایان ترم یه مزیتی داره:
اونم اینکه آدم با رشته ی تحصیلیش یکم آشنا میشه!
.
.
.
.
دقت کردین:
اگه یه نفر تو اتاق خوابیده باشه. به پنبه هم دست بزنی صدا میده ؟!
.
.
.
.

می دونی فرق من با برف چیه ؟

برف میاد و به زمین می شینه،

ولی من همین جوری هم به دل میشینم.آخه آدم انقد تو دل برو؟

                           نویسنده:صبا
جوک

ملت غصه نخورید بالاخره تصمیم گرفتم بعدازظهر برم یه سکه بخرم!

به زودی شاهد توقف و یا کاهش سریع نرخ ارز و سکه خواهید بود

.

.

.

از جلوی پارک خونمون رد میشدم

دیدم یه دختــــــر خارجی دپرس داره عکس میگیره

رفتم جلو بهش گفــــــــتم : can u speak english?!

انگار دنیارو بهش داده بودن

با کلی شوق و ذوق گفت : Yeeeeees ,I caaaaaan!!!!!!

زدم رو شونــــــش گفتم :

” sorry , I can’t …

.

.

.

یه چند وقتیه کودک درونم ناآرومه

مدام بهانه می گیره به نظرتون اگه

بزنم لهش کنم، کودک آزاری محسوب میشه!؟

.

.

.
غضنفر به پسرش شک میکنه بهش میگه:ها کن ببینم!
پسره ها میکنه غضنفر میزنه تو گوشش بهش میگه:حالا دیگه میری دختر بازی؟

.

.

.

یه سری هم هستن هنوز رو ماشین ها میان می نویسن :

” لطفا مرا بشویید”

اینا آخرین بازمانده های نسل دایناسورها هستن !

.
.
.
یعنی من خودم رو یه یک لحظه جای این دخترای مجرد میزارم
خیلی حالم گرفته میشه که پسر خوشتیپ و خوشگل و تحصیل کرده ای مثل من
قصد ازدواج نداره !!

.
.
.
رفتم دنبالِ خواهرم از دانشگاه بیارمش
برگشتنه گشت بهمون گیر داده ، میگه خانوم کى باشن؟
منم با حالت عصبانى میگم خواهرمه! مشکلى هست؟
بعد یهو خواهرم میگه :
جناب سروان دروغ میگه !!!
دوست دخترشم ؟؟؟؟
میگم دروغ میگه به خدا جناب سروان ؟
یارو هم مدارک ماشینُ گرفت گفت بیا کلانترى معلوم میشه!!
به خواهرم میگم مرض دارى مگه!!!!
میگه بریم کلانترى بعد بابا اینا بیان دنبالمون مامورِ ضایع بشه یه ذره بخندیم؟؟؟

.
.
.
یه وقتایی دیگه حسش نیست غصه بخوری
رسما” غصه تو رو میخوره
.
.
.
ما همش فال حافظ میگیریم نگو حافظ خودش فال قهوه میگرفته !
نشون به او نشون که میگه : ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ! .

(خاطرات زندگی من )

طرف لکنت زبون داشته.زنگ میزنهاورژانس که بیان جنازه ی همسیاشوببرن!
میگه:اااالو اااوورجانس ،این ههههمسسسایمووون ممممرده!
یه آمبولانس میفرررررستین؟!
…طرف میگه: آدرستون؟!
یارو تا میاد آدرسو بگه زبونش بند میاد میگه: ظظظظظ!
... … … … طرف میگه :ظفر منظورته ؟
میگه: نننننننـــنه!
طرف فکر میکنه سرکاره قطع میکنه!
۲هفته بعد همین اتفاق میفته بازم طرف میگه :آدرستون؟
باز زبونِ یارو بند میاد میگه: ظظظ
... ظ!
طرف میگه ظفر؟ میگه: ننننه!
باز مامور اورژانس فکر میکنه سرکاره قطع میکنه!
۳! ماه رد میشه،باز طرف زنگ میزنه میگه:
اااااووووورژانس ، این هههمسایمون ممممرده محلللمون بوی گند
گررررررفته یه آمبولانس بببفرستیییین!
طرف میگه :آدرستون؟!
باز زبون یارو بند میاد میگه: ظظظظ!
از اونور میگن :آقا منظورت ظفره؟!
طرف میگه :آآآآررررره آآآآشغااااال؛
آآآآررره کککککثافت
ککشووووندم آورددددمش ظفرببییییابببرش

 
خانم !!!!! زیپتو نبند هنوز کارم تموم نشده !!!!

داستان طنز کارت پخش کن خیابانی | www.Alamto.Com

یکی از دوستان که مدتی پیش به عنوان مدرس در یکی از دانشگاه ها مشغول به کار شده بود از خاطرات دوران تدریسش نقل میکرد:

سر یکی از کلاس هایم  توی دانشگاه ،  دختری بود که دو ، سه جلسه اول ،ده دقیقه مانده بود کلاس تموم بشه ،زیپ کوله اش رو میکشید و میگفت :

استاد ! خسته نباشید !!!

البته من هم به شیوه همه استاد های دیگه به درس دادن ادامه میدادم و توجهی نمی کردم!

یه روز اواخر کلاس زیر چشمی میپاییدمش ! به محض این که دستش رفت سمت کوله ، گفتم :

خانوم !!! زیپتو نکش هنوز کارم تموم نشده !!!!!

همه کلاس منفجر شدن از خنده ،

نتیجه این کار این بود که دیگه هیچ وقت سر کلاس بلبل زبونی نکرد!!!!

هیچ وقت هم دیگه با اون کوله ندیدمش توی دانشگاه !!!

 
*عجب پرستاریه ها !!!!

دختر: می دونی فردا عمل قلب  دارم ؟
پسر: آره عزیز دلم . . .
دختر: منتظرم میمونی ؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت ، منتظرت میمونم عشقم . .
دختر: خیلی دوستت دارم . .
پسر: عاشقتم عزیزم . .
.
.
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت ، به هوش می آمد ، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد ..
پرستار : آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی . .
دختر: ولی اون کجاست ؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت ؟
 
پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت ؛ میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده ؟
دختر: بی درند که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد .. آخه چرا ؟؟؟؟؟!!
چرا به من کسی چیزی نگفته بود .. بی امان گریه میکرد . .
پرستار: شوخی کردم بابا !! رفته دستشویی الان میاد


 نوشته شده توسط صبا

 
*جریان خنده داره آقا دیب دارین ؟!؟؟!؟!



یارو زبونش می‌گرفته،

میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟

کارمند داروخونه می گه:

دیب دیگه چیه؟

یارو جواب می ده: دیب

دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

کارمنده می گه: والا ما

تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟

یارو می گه: بابا دیب،

دیب!

طرف می‌بینه نمی فهمه،



ادامه مطلب
 
داستان خنده دار ( حتما بخونید )

صدای زنگ تلفن - دخترک گوشی رو بر میداره - سلام . کیه؟

- سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش!
... ... ... ...
- نمیشه!

- چرا؟

- چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!


...

سکوت

...

عمو حسن نداریم!

- چرا داریم. الآن پهلو مامانه.

- ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه!

- چشم بابا!

... 



چند دقیقه بعد

...

- بابا جون گفتم.

- خوب چی شد؟

- هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور
که از پله ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره
دیگه؟

- خوب  عمو حسن چی؟

- عمو حسن از پنجره پرید توی استخر. ولی پریروز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک
صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همون طور خوابیده



- استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم شماره ******** نیست؟


- نه!

- ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم..

  نوشته شده توسط صبا

 
*دستشویی مردانه ( طنز )

من تقریباً تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت؛

سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی مردانه هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم
به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت
آوری دادم؛

- حالم خیلی خیلی توپه.

بعدش اون آقاهه پرسید؛

- خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم برا ی همین گفتم؛

- اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم..
                                               


وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه، به هر ترفند بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم؛

- منم می تونم بیام طرفت؟

آره سؤال یکمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ
احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم؛

- نه الآن یکم سرم شلوغه!!!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت :

- ببین. من بعداً باهات تماس می گیرم. یه ا ح م ق ی داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب میده.

  نوشته شده توسط صبا
*بازم طنز...ولی داستان*

یک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوری می کنه. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن.

وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، رانندهء خانم بر میگرده میگه:


- آه چه جالب شما مرد هستید!…. ببینید چه به روز ماشینامون اومده! همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم! این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم!

مرد با هیجان پاسخ میگه:

- اوه … “بله کاملا” …با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه!

بعد اون خانم زیبا ادامه می ده و می گه:

- ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملن داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنن خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن که می تونه شروع جریانات خیلی جالبی باشه رو جشن بگیریم!

و بعد خانم زیبا با لوندی بطری رو به مرد میده.

مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حالیکه زیر چشمی اندام خانم زیبا رو دید می زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن.

زن درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.

مرد می گه شما نمی نوشید؟!


زن لبخند شیطنت آمیزی می زنه در جواب می گه:

- نه عزیزم ، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم !!!

 
*داستان طنز اعصاب زن ها *

*سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن !

 

بعد از انجام این کار دور هم جمع شدن ، زن فرانسوی گفت : به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی ، نه اتو و نه . . . خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم .
خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم !
روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود . 

 

زن انگلیسی گفت : من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار .
روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت .


 

زن ایرانی گفت : من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم !
اما روز اول چیزی ندیدم !
روز دوم هم چیزی ندیدم !
روز سوم هم چیزی ندیدم !
شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم !


 نوشته شده توسط صبا

 
*داستان ظنز و جالب مهندس و برنامه نویس*

یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافت طولانی هوایی در کنار یک دیگر در هواپیما نشسته بودند.
   

برنامه نویسه میگه مایلی با هم بازی کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کنه محترمانه عذر خواهی میکنه و

رویشو بر میگردونه تا بخوابه.   

برنامه نوسه دوباره میگه بازی سرگرم کننده ای است من از شما یک سوال می کنم اگر نتوانستید 5دلار به من

بدهید بعد شما از من سوال کنید اگر نتوانستم 5دلار به شما میدهم

  

 مهندس دوباره معذرت خواست وچشماشو بست که بخوابه.

  

 برنامه نویسه پیشنهاد دیگری داد گفت اگر شما جواب سوال منو بلد نبودید 5 دلار بدهید اگر من جواب سوال

شما رو بلد نبودم 200 دلار به شما میدهم .

    

این پیشنهاد خواب رو از سر مهدس پراند و رضایت داد که بازی کند.

   

برنامه نویس نخست سوال کرد .فاصله زمین تا ماه چقدر است؟؟ مهندس بدون اینکه حرفی بزند بلا فاصله 5 دلار

رو به برنامه نویس داد حالا مهندس سوال کرد .

    اون چیه وقتی از تپه بالا میره 3 پا داره وقتی پایین میاد 4 پا؟؟ برنامه نویس نگاه متعجبانه ای انداخت ولی

هرچی فکر کرد به نتیجه نرسید بعد تمام اطلاعات کامپیوترشو جستجو جو کرد ولی چیز به درد بخوری پیدا نکرد

بعد با مودم بیسیم به اینترنت وصل شد و همه سایت ها رو زیر رو کرد به چند تا از دوستا شم ایمیل داد با چندتا

شون هم چت کرد ولی باز هیچی به دست نیاورد بعد از 3 ساعت مهندس رو بیدار کرد و 200دلار رو بهش داد

مهندس مودبانه پول رو گرفت و رویش رو برگرداند تا بخوابد.

   

برنامه نویس او را تکان داد گفت خوب جواب سوالت چه بود؟؟ مهندس بدون اینکه کلمه ای بر زبان بیاورد 5 دلار به

برنامه نویس داد و رویش را برگرداند و خــــــوابید!!!

    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    
نتیجه اخلاقی : حسن کل کل با مهندس جماعت خطرناکه حسن !!!(مهندس هم جواب رو بلد نبود و در جواب سوال برنامه نویس باز 5 دلار داد بهش)

 
داستان طنز “مسافر اتوبوس”

یکی از دوستام تعریف می کرد : “با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم.

یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی.

خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم…سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.

اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی…

رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟




ادامه مطلب
                        نوشته شده توسط صبا