سلطان احساس

عادل دلخون

سلطان احساس

عادل دلخون

دل شکسته

امروز بعد چند وقت نظرات وب رو چک کردم 

یه متن بود که ازش خوشم اومد و اینجا میزارم 

ــــــــــــــــــــــــــــــ

چشم ب راه کسی بمان ک آمدنش

بوی ماندن بدهد...

بی قرار قدمهایش شوی و بیتاب آغوشت شود

بوسه بارانش کنی و

بوسه بارانت کند

طوری درآغوشت بگیرد که خودت را

مچاله"آغوشش" کنی و بگویی

"من دلم گم شدن میخواهد"

گم شدن میان آغوشت


     

قبل از همه به خاطر سوال شما دوستای خوبم 

اسم خواننده آهنگ وبم میثم ابراهیمی 

و اسم آهنگش کسی رو ندارم 

تو قسمت آهنگ غمگین وبم گذاشتم 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دسـت بـه “صورتـم” نـزن !

می تـرسم بیـفتـد نقـاب خنـدانـی کـه بـر چهـره دارم ...!

و بعــد

سیـل ِ اشـک هـایـم “تـــــــــــو” را بـا خـود ببــرد

و بـاز

من بمانم و تنهــــــایی …!


     

خدایا من گناهی نکرده بودم

که اینک قلبی شکسته در سینه دارم . . .

گناه من چه بود که بازیچه دست این و آن بودم !
 
هر که آمد بر روی قلبم پا گذاشت و رفت
 
و حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد !
 

.مهم ترین نگرانی وقتی است که

میخواهی به کسی از ته دل بگویی دوستت دارم

میگویی ولی

افسوس که مانند ندای چوپان دروغگو به نظر میرسد,

با این تفاوت که تو داری چوب چوپان های دروغگویی را میخوری که 

ندای دروغشان همه چیز را خراب کرده اند.

و افسوس

که حرمت دوستتــــ دارمـــ را شکسته اند..


     

هر چه مغرورتر باشی

تشنه ترند برای باتو بودن...

و هرچه دست نیافتنی باشی

بیشتر به دنبالت می ایند...

امان از روزی که غروری نداشته باشی...

و بی ریا به انها محبت کنی

انوقت تورا هیچ نمی بینند...

ساده از کنارت عبور می کنند...!!! 

 
 درد اگر سینه شکافد
 
نفسی بانگ مزن !

درد خود را به دل چاه مگو !

استخوان تو اگر آب کند
 
آتش غم ، آب شو ، آه مگو !

     

بیـــهوده ورق می خورنــــــــد
 
تقویـــــــــم هــــای ِ جهــــــــــان ؛ 
 
روزهــــای ِ من ، همه یک روزند ... 
 
شنبــــه هایی که فقـــط 
 
پیشوندشــــــان عوض می شـــــود!!...
 
 

آهای سهراب !

قایق دیگر جوابگو نیست . . .

 کشتی باید ساخت

اینجا مثل من  تنها زیاد است ! 


     

ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﯼ . . . 

ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﺯﺩﯾﺪﯼ . . .

ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﭘﮋﻣﺮﺩﯼ . . .

ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ . . .

ﺻﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯽ . . . 

ﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﻤﮑﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ . . . 

ﺣﺘﯽ ﻧﻤﮑﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﯽ . ..

ﻫﻤﻪ . . .ﺣﻼﻟﺖ ﺑﺎﺷﺪ !

ﺟﺰ " ﻟﺮﺯ ﺩﻟﻢ ﺩﺭﺍﻭﻟﯿﻦ نگاه!"

ﺣﺮﺍﻣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ

فقط خوب باش !

این روزها "خوب بودن"

به اندازه کافی "متفاوت" است

  این روزها همه ادعا دارن طعم خیانت را چشیده اند

همه ادعا دارن بدی را به چشم دیده اند

همه ادعا دارن تنهایی را کشیده اند

  پس کیست که دنیا رو به گند کشیده است ؟!

شـــــایــــــد مــــنــــم !!

 


     

یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر

همین که دستت رو آروم بگیره...

یه فشار کوچیک بده

این یعنی من هستم تا آخرش...

همین کافیه!


     

این روزها یکـــرنگ که باشی چشمشان را می زنی..!


خسته می شوند از رنگ تکـــراریت…


این روزهـــا دوره رنگین کمــــان هاست..!

http://www.smsjo.ir/wp-content/uploads/aks-ashegh9.jpg

متنفرم از انسان هایی که دیوار بلندت را می بینند


ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که


تو را فرو بریزند !


تا تو را انکار کنند !


تا از رویـــت رد شـــوند


     

دنیا…

سوت پایان را بزن…

صداقت من حریف دروغ این زمانه نمی شود!!!

http://hohoalirezaaks.persiangig.com/hohoalirezaaks.blogfa%20(22).jpg

از کسی که دلش گرفته نپرسید: چرا؟!…..

آدم ها وقتی نمیتوانند

“دلیل ناراحتیشون” را بگویند

دلشون میگیرد….


     

بفهم لعنتی…..!

یکبار هم بفهم!! این اسمش قلب است….

همان که در دستت بازیش میدهی!

عروسکت را میگویم!!

اسمش قلب است…..می تپید قبل از تو!

رنگ داشت!امید داشت…..!!!

تو سردش کردی…سنگش کردی….تنگش

کردی….دیگر نفس ندارم!!! پس بده…..

من قلبم را میخواهم…!

بعضی ها گریه نمی کنند

اما از چشم هایشان معلوم است

که اشکی به بزرگی یک سکوت

گـــــوشه ی چشمشان به کمیـــــن نشسته


     

او هـــــم آدم اســـــت

اگر دوســـــتت دارم هایت را نشـــــنیده گرفت

غـــــصـــــه نـــــخور

اگـــــر رفـــــت گـــــریـــــه نـــــکـــــن

یـک روز چــشــم های یک نــفـــر عاشــقــش میکند

یک روز معــــنی کــــم محــــلی را مــــیفهمد

یک روز شکــــستن را درک مــــیکند

آن روز میـــــفهـــــمـــــد کـــــه

آه هایی کـــــه کشـــــیدی از ته قلبـــــت بوده . . 

هیچ وقت نباید به اجبار خندید !

گاهی بــاید تا نهایت آرامش گــریه کرد …

لبخـــــند بعد از گریه ؛

از رنگــــین کمــــآن بعد از بـــآران هم زیبـــاتره …


     

مردانگی ات را

با شکستن دل دختری که دیوانه ی توستثابت نکن

مردانگی ات را

با غرور بی اندازه ات به دختری که عاشق توست ثابت نکن

مردانگی را

زمانی میتوانی نشان دهی که دختریبا تمام تنهایی اش

به تو تکیه کردهو با تکیه به غرور تو به قدرت تو

در این دنیای پر از نامردی

قدم بر میدارد !!!

دنیا

ارزش پا کوبیدن

به شکمت را نداشت

ببخش مرا مادر...


     

شب های اینجا آنقدر دلگیر است

که سوت های قطارهای نیمه شب....

هر آدمی را وسوسه می کند که برود

و هیچ وقت باز نگردد...


     

همیشه تو چنین روزایی 

یه جورایی از خوشحالی پر در میاوردم و لحظه شماری میکردم 

شش روز دیگه تولدمه و من برای اولین بار هیچ 

ذوقی ندارم 

چرا این کارو باهام کردی .؟؟؟؟.. فک میکنم یه جسم سرد شدم..

گاهی وقتا فک میکنم اگه دوستم رو نداشتم چی میشد 

شاید 

انقد دردودلم رو تو خودم میریختم که خفه میشدم 

چرا انقدر تو زندگیم سوال بی جواب دارم 

کاش یکی بود و جواب همه رو بهم میداد 

 

نمیتونم غمو باور بکنم ..منم از هرچی غمه خسته شدم

همه جا بوی دروغ و تهمته ..دیگه از رنگ و ریا خسته شدم

ای خدا خسته شدی از غم من؟ 

منم از هرچی دعاست خسته شدم

همه مدعی میشن که عاشقن ..چه کنم؟از ادعا خسته شدم

از وفای پرجفا خسته شدم..اینجا اسم آشنا غریبه شد

از غریبو آشنا خسته شدم..ای خدا منو ببر به آسمون

ذیگه از زمینیا خسته شدم


     

گاهی اوقات تو زندگی 

تو اوج ناراحتی فقط و فقط 

دلت می خواد خیلی ناگهانی یکی محکم بغلت کنه و 

بگه غصه نخور من همیشه پشتتم 

هر چقدر هم کم باشه اما تو اون لحظه 

همین که یکی رو پشتت حس میکنی 

قد یه دنیا ارزش داره 

اونجاست که از هر چی غم و ناراحتی چیزی تو دلت نمیمونه 

اما نمیدونم چرا چیز به این سادگی رو

هیچکس بلد نیـــــــــــست


     

اگر روزی داستانم را نقل کردی بگو:

بی کس بود اما کسی روبی کس نکرد،

تنها بود اما کسی رو تنها نذاشت،

دلشکسته بود اما دل کسی رو نشکست،

کوه غم بود ولی کسی رو غمگین نکرد و

شاید بد بود ولی واسه کسی بد نخواست…

تنهــایـم...اما دلتنگ آغــوشی نیستم

خستــه ام...ولـی به تکیـه گـاه نمـی اندیشــم

چشــم هـایـم تـر هستنــد و قــرمــز

ولــی رازی نـدارم

چــون مدتهــاست دیگــر کسی راخیلــی دوست ندارم...!


     

شاید آرام تـر می شدم

فقـط و فقــط …

اگر می فهمیدی ،

حرفهایم به همین راحتــی که می خوانی

نوشته نشده اند !!!

هیچ انتظاری ازکسی ندارم

هیچی برایم مهم نیست

این نشان دهنده قدرت من نیست!

مسئله ، خستگی از اعتمادهای شکسته است ..

انقدر فریاد میزنم تا گوش دنیا کر بشه 

انقدر میگم که شاید چشم خدا هم تر بشه 

انقدر میگم که صدام برسه به کل زمین 

دعا کنید بارون بیاد دعا کنید

آمیـــــــــــن 


     

خدآیــــــــآ ....

مے خواهمـــــــــ اعتــــــــراف کــــــنَـم !

دیگـــر نمے توآنــــَمـــ ؛خسته  اَمـــــــــ ....

مــَن اَمآنتـــــــــ دآر خوبے نیـωـتـم ،

" مًـــــرآ " از مـن بگیر .... مآلہ خودتـــــــ 

مــَن نمے تــًوانــَم نگهشــ دارم ... !!!

خـــــ ــــدایا مــ ــمنون

که مــــرا در حد ایوبـــــ میبینی

ولی تمامشــ کن!

دیگــــر بریده ام…

     

درد تنهایی کشیدن

مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی‌ روی کاغذِ سفید

شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!

و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم 

خریده ام

تو هر چه میخواهی‌ مرا بخوان

دیوانه

خود خواه

بی‌ احساس 

نمیــــــــفروشــــــــــم​..!  

 

ڪاشـــــ فقط بوבـے 

وقتـے بغض مـےڪرבم! 

بغلم مـےڪرבـے و مـےگفتـے...

ببینمـــــ چشمـــــاتو

منـــــو نگاه کـטּ...

اگه گریـ ـہ کنـے قهـــــر مـےڪنم میرمـــــا!!


     

چــِــه خــُــوبْ مـــیــــشُــــدْ تـُـــو هــَــمــــیــــنْ رُوزآ ...

خــــُــدآ مــــیــُــومــَــدُ وُ بـــــغلـــــم مــــیــــکـَـــرْدُ و

بــَــعْــــدْ مــــیــــگــُــفْــــتْ:

ایــــن چــَــنـْـــدْ وَقـْـــتْ دآشْــــتـَـــمْ

بــــآهــــآت شـُـــوخــــی مــــیــــکــَــرْدَمْ...

بــِــبــــیــــنـَـــمْ جــَــنــْــبـَـــشــُــو دآری یــــآ نــَــه... :

 


     


گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .؛

دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .؛

اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!!
...
وَ حآل هــَم کِه . . .؛

گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .؛

زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .؛

وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .؛

بــِنـِشینی وَ فــَقــَط نــِگآه کــُنی . . .!!!

گآهی دِلگــیری . . . ؛

شآیــَد اَز خودَت


     

چقدر بده تو زندگی 

یه نفر باشه که همیشه سرکــــــــــوفت گذشته ها رو بهت بزنه 

الان از این گذشته لعنتی دلم گرفته 

با یه بغض 

که با این غرور لعنتی نمیزارم بترکه 

من ناامید نیستم!!!

 
هر شب پر از امید میخوابم...

 
هر شب میخوابم به امید اینکه دیگر بیدار نشوم!!!

     

تو چه گفتی سهراب؟

قایقی خواهم ساخت ...

با کدوم عمر دراز؟

نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند

با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد

سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت

پس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساخت

بیخیال قایق ....

یا که میگفتی ....

تا شقایق هست زندگی باید کرد؟

این سخن یعنی چه؟

با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد

ورنه این شعرو سخن

یک خیال پوچ است

پس اگر میگفتی ...

تا شقایق هست، حسرتی باید خورد

جمله زیباتر میشد

تو ببخشم سهراب ...

که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم

بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا

بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، من جوانی پیرم

زندگی رویا نیست

زندگی پردرد است

زندگی نامرد است، زندگی نامرد است!


     

نمـــــیـدانــــی،

چه دردی دارد !

وقـــتـی ..

حــــالـم ..

در واژه هــا هــم نــمی گنــــجــد …! 

دروغـــ رو هــمــه مــیــگـــن ؛

امــا اونــجــاش بــه آدم فــشــار مـــیــاد

کــه هــمــراه بــا شــنــیـــدن ِ دروغ

خــر هـــم فـــرض بــشـــی …


     

صبر کن آدم برفی...

تو تازه متولد شده ای برای تمام شدن زود است...

خوش به حالت! کسی هسـت تو را با محبت گـرم کند،

 تو را در حضورش ذوب کند...

من اما ذوب می شوم، نه از گرمایی، نه با محبت...

فقط از سرمای آدمیان...

هرگز نگو که دوست داری

اگر حقیقتاً بدان اهمیت نمی دهی

درباره احساست سخن نگو ، اگر واقعا وجود ندارد

هرگز دستی را نگیر وقتی قصد شکستن قلبش را داری

هرگز نگو برای همیشه وقتی می دانی که جدا می شوی

هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری

هرگز سلامی نده وقتی می دانی

که خداحافظی در پیش است

قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری

به کسی نگو که تنها اوست وقتی در فکرت به او خیانت میکنی


     

آری از پشت کوه آمده ام...
چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟!
برای عشق خیانت کرد
برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد
برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند
وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم....
 می گویند: از پشت کوه آمده!
ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم و 
تنها دغدغه ام سالم برگرداندن 
گوسفندان از دست گرگ ها باشد،
 تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ!


     

کسی هست آغوشش را،

شانه هایش را

به من قرض بدهد !

تا یک دل سیر گریه کنم؟!

بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و نصیحتی ؟

همیشه نمی شود

زد به بی خیالی و گفت:

تنهـــــــــــا امده ام ٬ تنهـــــــا می روم...

یک وقت هایی

شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای...

کم می اوری

دل وامانده ات یک نفر را می خواهد! 

اما تـــــــــــــــو همیشه وقتی باید باشی نیستــــــی 


     

פֿـבایـآ وقــتـے בلت مـے گـیره چیڪار میکنـے... 

میرے یـﮧ گوشـﮧ مـے شینـے....

هـے با نگـآت بازے مـے ڪنـے ڪـﮧ...

یـاבت برـﮧ مـے פֿـواستـے گـریـﮧ ڪنـے...؟!

یـﮧ لیواלּ آب مـے خـورے ڪﮧ ...

همـﮧ بغضـاتـو قـورت بـבے...؟!

انـوقت یـآבت میـآد خــבایـے و بـایـב تنهـا باشـے...؟ 

פֿـבاجـوלּ לּـمیــבونـے...

ایـלּ روزا چقــد פֿـבا بوבمــ

 

لبــخَنـב بزَن…

بـבون انتظـــآر پاسخـﮯ از בنیــــآ…. 

بـבان روزی בنیا آنقَـבر شَرمَنـבه مـ ﮯشوב کــِ بهـ جـــآﮯ پآسخ 

لبــخَنـבت 

بآ تَمـــــآم سازهــــــآیَت مـﮯ رَقصَـב… 


     

می بخشم کسانی را که هرچه خواستند بامن ، 

بادلم و با احساسم کردند  

و مرا در دور دست خودم تنها گذاشتند  

اما از آنها سپاسگذارم که یادم دادند: 

چطور زندگی کردن را  

حتی اگر بهترین ها را از دست بدهم  

این زندگیست که بهترینهای دیگر را برایم میسازد  

یادم دادند: 

آنرا یخواهم که به التمـــاس آلوده نباشد ... 

حتی زندگی  

پروردگـــارا  

به من بیاموز در طول عمرم 

آهی نکشم برای کسانیکه دلـــم را شکستند

 


     

آن قدر مرا سرد کرد …

از خودش ..

از عشقش ..

که حالا به جای دل بستن یخ بستم …

حالا به سمت احساسم نیا که لیز میخوری !!


     

دلــــــــــــــــــگیرم 

دست خودم نیست اما 

از خودم  و  دنیام  و سرنوشتم بیزارمــــــــــــــــــــ

دوست جونی ها شرمنده چند وقتی خیلی دیر به دیر میام 

و کامنت هاتون رو دیر جواب میدم 

هفته دیگه هم امتحانام شروع میشه 

اگه دیر جواب دادم شرمنده همتون  

هر وقت بتونم سر میزنم 


     

کوچه های اینجا خیس خیس شده 

گاهی وقتا که ناراحتم خیلی اتفاقی هوای اینجا هم بارونی میشه 

گاهی وقتا فک می کنم خدا هم دلش برای من می سوزه 

اما اینا همش فکره

دلم می خواد بدون کفش  برم زیر بارون و کلی راه برم

تا خیس خیس بشم  

کاش بدون اینکه چشای مردم بهم خیره شه

می تونستم کلی داد بزنم 

شاید اینطوری خدا صدام رو بشنوه 

آخه می گن وقتی بارون میاد خدا بیشتر به بنده هاش نگاه می کنه 

 


     

امروز روزیه که یه زمانی توش از شادی پر در آورده بودم

اما الان 

حسی برام نمونده تا بخوام خرج فراموشی ها کنم 

و این آزارم میده 

اینکه حتی تظاهر به فراموشی کنی هم عذاب آوره 

اما انگار واقعا هیچکس جز خودم یادش نیست 

چه سخته یه زمانی

چنین روزی از خوشحالی تو آسمونا باشم  

و یه زمان دیگه هم چنین روزی

 هیچکس رو نداشته باشم که کنار دلشکستگی هام باشه 

راستی دوست جونی ها این هم دوتا آهنگ غمگین 

که از نظر من بد نیست 

milad kiyani

amin rostami  


     

خدایا بر لبم لبخند اگر باشد…

اندرون سینه اندوهی فراوان است..

خوب می دانی، که این لبخندهای تلخ…

به کامم هیچ شیرینی نمی بخشد..

خداوندا تو آگاهی ز پندارم…

قلبی دارم خسته از تپیدن

مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ..!

مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک نــگــاه ..

یـــک لبـــــخـنـــد ..

بــه بــازی میـــــگیــــری ..!

مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت ..

و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم ..

مــــــی گویند ســــاده ام ..!

اما مــــــــن فـــــقــــــط ساکــــــــتم

همیـــــــــن!

درد فرآوان دارم

و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد ..!!‬

گاهی عمر تلف میشود به پای یک احساس

گاهی احساس تلف میشود به پای عمر

و چه عذابی می کشد کسی که

هم عمرش تلف میشود

هم احساسش…


     

کـــــــــــم بــاش

از کم بودنت نتــــــــرس

اونی که اگـه کم باشی ولــــــــت میکنه

همونه که اگه زیـــاد باشی حیفو میلت میکنه. . .

 

خبر از من داری؟…

خبر از دلتنگی های من چطور؟

و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند…

خبرش رسیده که مرده اند؟

هیچ سراغ دلم را میگیری؟

کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟

مچاله ام از دلتنگی؟

آه… که هیچ کلاغی نساختیم میان هم

وجدانت راحت…

خبرهای من به تو نمی رسد…


     

وقتی چاره ای نمی ماند!

وقتی فقط میتوانی بگویی

هرچه باداباد

حتی اگر دل کوه هم داشته باشی

گریه ات میگیرد …

دلـــــــم مـــــی خــــــواهـــــــد

زنــــــدگــــی ام را موقـــتــــــــ بــدهـــــــم

دســــتـــــ یــــک آدم دیــــگــر

بـگــــــــویــــم تــــو بــــازی کـــــن تــا مـــن برگـــردم

نــســــوزیـــهـا..؟!

یه وقتا اینقد آدم زندگی ایش غمناک میشه

که دوس داره یکی یوهو بگه….کاااااات….عالی بود عالی…

خسته نباشین بچه ها…واسه امروز بسه!


     

گاهی دلت از سن و سالت می گیرد

میخواهی کودک باشی

کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد

و آسوده اشک می ریزد

بزرگ که باشی

باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی …

بهم گفت کمى از حال و روزت بگو

و من سکوت کردم

و سکوت کردم و سکوت کردم ،

اونقدر سکوت کردم که مطمئن شدم

چیزى رو از قلم ننداختم !


     

شاید خیلی وقتا تو زندگی کاری رو می کنی 

و بعدش متوجه میشی 

واسه اون طرفی که این کارو کردی 

نه کارت ارزش داره نه خودش لیاقت انجام اون کار 

تازه اون وقت کلی منت رو سرت می مونه که

کی بهت گفته بود این کارو کنی 

اینجاست که آدم  پشیمون میشه  از خوب بودن 

به قول یه آشنا من هم زیادی خوبم 

واسه کسی که ارزش نداره 

خیلی کارای بیخود میکنم و همه رو از خودم میرنجونم 

خیلی واسم زور داشت 

آخه چرا اون نباید به خاطر من یه بار دست به کاری بزنه 

دلم یه مرگ میخواد 

یه مرگ ساده و راحت 

 


     

امشب غــم هــا . . .

برایـم مهــمانــی گــرفتــه انـــد . . .

و مـــن میخــواهـــم بتــرکـانــم . . .

همــه ی بغــض هایـــم را . . .

 

بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی

دلت بگیره ولی دلگیری نکنی

شاکی بشی ولی شکایت نکنی

گریه کنی اما نزاری اشکات پیدا بشن …

خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری …

خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی …


     

خـــــــــــــــداااااااا

با دل خون و چشم خیس به تو میسپارمش اسون نیست

نفسم توی دستات باشه

نزا یه نفسم تنها شه

نگرانت کنه هر لحظه که با هر چیزی دلش میلرزه

تو به جای من بهش عادت کن تو خیال منو راحت کن
  
خــــــــــــــــــــــــــــدااااا
 
به تو میسپارمش تا وقتی میگیری دستاشو تو سختی

تا بزاره رو هم چشاشو      تو به جام نگرانش باش و
 
تو خدایا حواست باشه          نزا یک نفسم تنها شه

نزا کم شه یه تار موشو        
اگه سرده بپوشون روشو

خــــــــــــــــــــــــدااااااااا

اگه خرده گره به یه دست دیگه بازم اسم منو اشتباهی میگه

اگه سخته برام اگه دوست دارمش گریه میکنمو به تو مسپرمش
 
واقعا واقعا با این شعر ایول داره اگه دوست داشتید دانلود کنید
 
 
این هم از کل آلبومش که پیشنهاد می کنم حتما دانلود کنید 
 

     

می شود باران ببارد؟

همین امشب!

قول می دهم فقط قطره های پاکش را بغل کنم!

و بی هیچ اشکی دستهایش را بگیرم

قول می دهم

فقط بویش را حس کنم!

اصلا اگر ببارد

فقط از پشت پنجره نگاهش می کنم

قول می دهم برایش شعر نگویم

فقط... می شود؟امشب.... ؟

خدایا

دلم به اندازه تمام روزهای بارانی گرفته

سلام روزگار... چه میکنی با نامردی مردمان.. 

من هم ..اگر بگذارند ... 

دارم خرده های دلم را... 

چسب میزنم... راستی این دل ... 

دل می شود ؟


     

آدما گاهی لازمه
 
چند وقت کرکره شونو بکشن پایین

یه پارچه سیاه بزنن درش

و

بنویسن:

کسی نمرده
 
فقط دلم گرفته

     

هیچکس با من نیست !…

مانده ام تا به چه اندیشه کنم…

مانده ام در قفس تنهایی…

در قفس میخوانم…

چه غریبانه شبی ست…

شب تنهایی من!…


 

سهراب :

گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی…..

گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی…..

گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی…..

او نه چشم های خیس و شسته ام را

نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید

فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت :

دیوانه باران زده


     

 

شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم

گر سرخم، چنان آتش حدیث دیگری دارم 

 

شعرش خوشگله اما چون زیاد بود

گذاشتم ادامه مطلب 


     

میدونی خدا 

تو دنیات 

گاهی اوقات آدما به جایی می رسن که دلشون می خواد

داد بزنن و بگن

"بســـــــــــــــــــــــه دیگه نمی کشم" 

میدونی من به اونجا رسیدم 

صدای خورد شدنم رو حس می کنم 

اما عرضه ی فریــــــــــــــــــــــــــــــاد زدن ندارم 

شاید اگه داد بزنم سریع بیای 

ولی مثل آدمی شدم که می خواد داد بزنه و انگار

یکی جلو دهنش رو گرفته 

واست نوشتم چون نتونستم داد بزنم 

حس بــــــــــــدی دارم 

تنهایی شکستن با وجود اینکه بدونی

چند نفر دوست دارن خیلی بده 

اینکه فقط به خاطر اونا تحمل کنی 

و بازم مثل همیشه در جواب سوالاشون بگی

خیلی خوبـــــــــــــــــم و بزنی زیر خنده 

تو دنیات ماسک زندگیت بهم چسبیده خدا 



     

غــ ـــربـتـــــــ رانـبایـ ـد

درالـ ـفبـای شـهرغـ ـریـبـــــ جــستجـ ـوکــ ـرد

هـ ـمیـن کـهـ عـ ـزیـ ـزتـــــــــ نـگاهـش را

بـهـ طـ ـرفـــ دیـ ـگـ ـریـــــــــ کـــ ـــرد

تـ ـوغـ ـریـبـیــــــــــــ...

دوستــی هـا کمرنــگ ..

بــی کســی ها پیــداست ..

راسـت گفتــی ســهراب ..

آدم اینــجا تنـــهاست ..

     

من یاد گرفته ام

وقتی بغض می کنم

وقتی اشک می ریزم

وقتی میشکنم

منتظر هیچ دستــــــــــی نباشم

وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم

مرهمی باشم بر جراحتــــــــــم 

نــــامــــردهــــا

چـــــند بُـغــض ؟ ” بـه یــک گــــلو …!؟



     

گـاهـی دلِـت مـیـخـواد هـمـه بـغـضـات

از تــو نـگـاهِـت خـونـده بـشـه

کـه جـسـارت گـفـتـن کـلـمـه هـا رو نـداری…

امـا یـه نـگـاه گُـنـگ تـحـویـل مـیـگـیـری

و یـه جـمـلـه مِـثـلـه: چـیـزی شـده ؟؟؟!

اونـجـاسـت کـه بـُغـضـتـو

بـا یـه لـیـوان سـکـوتـت سـر مـیـکـشـی

و بـا لـبـخـنـد مـیـگـی :

نــه هـیـچـیــ…!

 


     

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد .

او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند

اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند

در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد

پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم

من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت

همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام.

اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد من می دانم

که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی

فردای آن روز پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد

پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام

۴ صبح فردا ۱۲ نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند

و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند

پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت

که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟

پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار،

این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم


     

با اینکه خیلی دوستت دارم اما ، دلم از تو گرفته ...

ببین چشمانم را که قطره های اشک بر روی آن نشسته

نه آرامم میکنی نه با قلبم مدارا میکنی ،

نه میگویی دوستم داری ، نه فکری به حال قلبم میکنی

اینگونه میشود که در لحظه های دلتنگی ام با غمها سر میکنم  

نه با صدای مهربان تو،

این حسرت است که در دلم نشسته از سوی تو....

هر چه خودم را به بی خیالی میزنم نمیشود ، نمیتوان از تو گذشت،

نمیتوان به هوای نبودنت در ساحل بی قراریها نشست ،

تنها میشود بی تو ، بی نفس دفتر زندگی را برای همیشه بست!

با اینکه خیلی دلم از تو گرفته ، بغض گلویم را گرفته ،

اما نمیدانی ، تو نمیدانی که چه عشقی در دلم نهفته !

آن روزی که آمدی و مرا در آغوش گرفتی ،  

با تمام وجود مرا در میان گرفتی گذشت ،

چه زود رفت آن حس زیبای عاشقانه ،  

چه زود عشقمان شد ، یک قصه عاشقانه ...

با اینکه دلم از تو گرفته ، بدان که خیلی دوستت دارم ،

من که جز تو کسی را در این دنیا ندارم ، ای بی وفای من ،

مرا هم نگاه کن ، تو  فقط با من باش،

بعد از آن هر چه دلت خواست با قلبم بازی کن!


     

خدایا...

بابت آن روز

که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...

من عصبانی بودم 

برای انسانی که تو میگفتی 

ارزشــــَش را ندارد و مــــــــــن پا فشاری می کردم

"گـاهــی فـقــط بـایـد لـبـخند بـزنـی و رد شوی،

بگذار فـکــر کـنــند نفهمیدی...


     

بســـ کنــــ سآعتــــ…..

دیگــــــر خستـهـ شده امـــ….

آرهـ مَنـ کم آورده امــ….

خودمــ میدآنمــ کهـ نیستـــ…

اینقدر بآ بودنتـــ نبودنشــ رآ به رُخـــَم نکشـــ!

بعضی آدمها یهو میان…

یهو زندگیت و قشنگ میکنن…

یهو میشن همه ی دلخوشیت…

یهو میشن دلیل خنده هات…

یهو میشن دلیل نفس کشیدنت..!

بعد همین جوری یهو میرن…

یهو گند میزنن به آرزوهات…

یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات…

یهو میشن سبب بالا نیومدن نفست…


     

من فقط دارم سعـے مـےکنم همرنگ جماعت شــوم

 
 اما مـےشود کمے کمکم کنـےـد....

 آے جماعتــــ ....!

 شما دقیقآ چـﮧ رنگـے هستـےـد...؟؟!!
  
 
لیاقت میخواهد...

بودن در قلب دخترکی که تمام دنیایش ،

حرف های نزده اش است...!!!

     

دیـــروز ، همیـــن حوالـــی

زلـــزله ای آمــد…

حـالا همـه حـالـمــ را می پـرسند !!!

بـی خـبـر از اینـ ـکـه ” مــن”

بـه ایـن لـرزیـدنـهـا

سالهـاسـتــ کـه عـادتـــ کـرده امـــ…

بـه لـرزشـهای شـدید شـانه هایـمــــ

و تـرکــــهای عمــیــق قــلــبــمـــ…

امـّـا هنـوز ” خـــوبــم !!! “


     

بچه بودیم از آسمان باران می آمد

بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!!

بچه بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند

بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم ...

هیچ کس نمی فهمد....

بچه بودیم بستنیمان را گاز می زدند قیامت به پا می کردیم!

چه بیهوده بزرگ شدیم...

روحمان را گاز میزنند می خندیم


     

تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام

دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو

دردش متفاوت باشد ویرانم می کند

من از دست رفته ام ، شکسته ام

می فهمی ؟

به انتهایِ بودنم رسیده ام 

اما اشک نمی ریزم

پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند


     

 

خدایا توازدشواری زندگی وانسان بودن آگاه بودی

ومی دانستی اززجر غصه خوردن

ازحس تلخ جدایی هم آگاه بودی

می دانستی که ضعیفم وزود شکسته می شوم

می دانستی که گذشته برنمی گردد وفقط خاطرات تلخش را

به جای می گذارد

خدایا می دانستی که اگر ضعف ایمان داشته باشم

سختی ها مرا ازتو دور می کند وشاید هم جدا

می دانستی که پاهایم زود خسته می شوند

نفسم بریده می شود و

طاقتم طاق..

ومی دانستی که ممکن است  بنده ی ناشکر توباشم

خدایا توما رادوست داشتی وداری ولی چه دوست داشتن عجیبی

دوست داشتنت هم یگانه است ومانندش را دراین عالم نمی یابم

ولی با این همه بازمرا آفریدی..........


     

ببـــار بـــاران 

یــاریم کن وبپوشـــان اشکــهایم را 

نمیدانم تو بیشتر دلتنگی یا من؟ تو همراه دلتنگی هایت 

فریاد میزنی

اما من محکوم به سکوتم، این است فرق من و تو 

آنقدر احساس وصبرم سرد وگرم شده اند  که بیچاره دلم هم

در حال انفجار است

طفلک به تنگ آمده .. 


     

ϰ-†нêmê§
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.