تنها در خلوت اتاق
با هر چیزی میشود حرف زد
با میز
با گلهای شمعدانی
با هرچه که هست...
اما من دیوانهام
میان این همه هست
با تو حرف میزنم که نیستی...
اگـر امـشب هم از حوالی دلم گذشتـی،
آهسته رد شو
غم را با هزار بدبختی خوابانده ام...
داره یـــــه چیـــــزی رو کاغـــــذ مینویـــسه!!!...
رفتـــــــم جلو...
گفـــــــتم: اسمت چــــــیه اقا کوچـــولو؟؟؟...
گـــــــفت: علی...
گفـــــــتم:بـــابـــات کـــــجاست؟؟؟
یه نـــیگا بهـــم انداخـــت و با صــدای اروم گــــــفت: رفتـــه پیش خــــــــدا...
گـــــفتم: مامانـــــت کجــــاست؟؟؟؟...
گــــــفتش: اونم مریـــضه داره میــــــــره پیش خــــــــدا...
ســــــرمو چـــرخوندم دیــــدم رو کــــاغذ نوشـــته...
"خــــــدا بـــاهات قــــــــهرم"
این پسرک آینده ای هم دارد آیا؟؟؟؟؟؟؟
من ،
به پرواز عادت ندارم...
که من قطعا
شب قبلش مردم..
خیلـــ ـــی وقــــــت اســــــت ...
کــــــه " بــــــی تابــــــم "
" دلـــ ـــم " تــــــاب میخواهــــــد ...!
و یــــــک هُــ ــــلِ محکــــــم ...
کــــــه دلـــ ـــم " هــُـــرّی " بــــــریــــــزد پاییــــــن ;
هــــــرچــــــه در خـــ ـــودش تلنبــــــار کــــــرده را .........!
پسره به دختری که تازه باهاش دوست شده بود میگه:
امروز وقت داری بیای خونمون؟
دختره:مامانم نمیذاره باچه بهونه ای بیام؟
پسره:بگو میخوام برم استخر...
دختره اومد خونه دوست پسرش
پسره:تو که اومدی استخر مثلا باید موهات خیس باشن
برو تو حموم موهاتو خیس کن!
وقتی دختره میره حموم پسره به دوستاش زنگ میزنه...
پسره و دوستاش یکی یکی....
این آخری که رفت حموم نه 1ساعت نه 2ساعت...موند تو حموم...
دیدن این دیر کرد..
رفتن حمومو یهو دیدن دختره و پسره رگ دستشونو باهم زدند
و گوشه حموم افتادن و روی دیوار حموم نوشته:
نامردا خواهرم بود....
دوست دختر شما خواهر یکی دیگه ست...
مــنم یــادم نــمیاد!!!؟؟
ولــی میگن آدمــا یه زمانی مهربــون بودن.
میـــــگن چرا انقدر غمـــــگین می نویسی•••
افسرده میـــــشیم•••
ببخشـــــید•••
حق باشـماست•••
چندخطی مینویســـــم•••
بخند•••
ســـــاده بودم•••
خیلی ســـــاده•••
به همه محبت کردم...بی محبـــــتی هارا زود فراموش کردم•••
اماسادگی ام رانـــــشانه گرفتند•••
و زمینـــــم زدند ••• بخند •••
اولین باربود که عاشـــــق شدم•••
از هستی ام مایه گـــــذاشتم.•••
به حدمـــــرگ می پرستیدمش•••
فکر میکردم از عشق سیـــــراب شود می ماند•••
اما ازمن ســـــیر شد و رفت•••
خنـــــده دار است•••
بـــــخند :)•••
از غرورم گذشـــــتم•••
التمـــــاس کردم•••
التماس برای نرفتنش...التماس برای بودنـــــش•••
التماس برای بادیگـــــری نرفتنش•••
اما خندید و رفت•••
بخند :) کنـــــارم بود•••
باتمام وجود حس کرده بودم که مرا نمیخـــــواهد•••
از نگاهش...از نگرفتن دستانم•••
از سرم شلوغ اســـــت های دروغی اش•••
از زود شب بخیر گفتن ها و آنلاین بودنش•••
از جانم نگفتن هایش•••
آخ که این آخـــــری جانم را میگرفت•••
دنیابر سرم آوار میــــــــــشد وقتی صدایش میزدم و نمیگفت جانم•••
اینها خنده دار اســـــت•••
بــــــــــخند :) تنهایم گذاشت
تنها در خلوت اتاق
با هر چیزی میشود حرف زد
با میز
با گلهای شمعدانی
با هرچه که هست...
اما من دیوانهام
میان این همه هست
با تو حرف میزنم که نیستی...
این فووووق العاده ترین متن همه عمرم بود
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﺸود ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﻣﯿﺸود ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺫﻫﻨﯽ ﻣﯿﺸود ﺭﻗﺼﯿﺪ
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸود از زندگی گفت
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﻭﯾﻠﭽﺮ ﻣﯿﺸود قدم زد
ﻭﻟﯽ
ﺑﺎ یک ﺁﺩﻡ بی احساس،
ﻧﻪ ﻣﯿﺸود ﺣﺮﻑ ﺯﺩ،ﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ،ﻧﻪ ﻗﺪﻡ ﺯﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ !!!!
یک ضرب المثل چینی می گوید برنج سرد را می توان خورد،
چای سرد را می توان نوشید اما نگاه سرد را نمی توان تحمل کرد...
مهم نیست کف پاتو شستی یا نه؟!
حتی مهم نیست کف پات نرمه یا زبر
اما این مهمه
که وقتی از زندگی کسی رد می شی ؛
رد پای قشنگی از خودت به جا بگذار
همیشه میشه تموم کرد
فقط بعضی اوقات دیگه نمیشه دوباره شروع کرد...
مواظب همدیگه باشیم !
از یه جایی بــه بعد...............دیگه بزرگ نمیشیم؛ پـیــــــــــر میشیم
از یه جایی بــه بعد............. دیگه خسته نمیشیم؛ می بُــــــــــــرّیم
از یه جایی بــه بعد..........دیـگه تــکراری نیستیم؛ زیـــــــــــادی هستــــــــیم..!!
پس قدر خودمون ، دوستانمونو زندگیمونو و کلأ حضور خوشرنگ مون رو تو صفحهء دفتر خلقت بدونیم و الا
محبت تجارت پایاپای نیست
♧شکست عشقی نخوردم ...••• ولی احساسمو از دست دادم... ♣کسی تنهام نذاشته ...•••• اما دلم تنهاست... ♧ازاین زندگی خسته نشدم ،اما گاهی وقتااحساس میکنم باید بگم : دیگه کم اوردم ...انصراف میدم...••• ♣ دلتنگ نشدم...اما یه وقتایی دلم بدجور ...••• هوای بودن کسی رو میکنه ...که خودمم نمیدونم کیه... ♧ افسرده نیستم....اما خب بعضی وقتا پیش میاد...••• حوصله هیچ کس رو ندارم ...حتی خودم...••• ♣گاهی انقدر مزخرف میشم ...که واسه هیچ کس قابل درک نیستم...حتی عزیزترینم را از خودم میرونم...••• ♧ اما تو اون لحظه آرزوم اینه که اون بگه: میدونم دست خودت نیست ... درکت میکنم ...•••