ایـــن لحظه هــا
تنــــم یــه آغــوش گرم می خواهــــد با طـــعم عشــق نه هوس...
ایــن لحظـــه هــا
لبــانم رطوبــت لبــهایی را می خواهـــد با طعم محبت نه شهوت...
این لحظــه ها
گیسوانـــم نوازش دستی را می خواهــد با طعم ناز نه نیـــاز...
این لحظـــه ها
تنی می خواهم که روحــــم را ارضـــا کند نه جســـمم را...
دلم خواست برم رشته ای که میخوام ولی نشد...
دلم خواست یه تک پر داشته باشم تک پر همه بود جز من
دلم خواست یه عاشق داشته باشم نداشتم
دلم خواست هیچوقت نفسم بهم دروغ نگه به تنها کسی که دروغ میگفت من بودم
دلم خواست زندگیم بهم خیانت نکنه تنها کاری که در حقم کرد خیانت بود
دلم خواست تیکه گاهم باشه ولی همیشه بیشتر روم خراب شد و داغونم کرد
آره دیگه اینا رسم دنیاس نمیشه کاریش کرد فقط باید بهشون فک کنی و یه نفس عمیق بکشی بگیه
خدایا شــــــــــــــــــکرت..
هرگز نمی بخشمت
بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ....
بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی ....
بخاطر دلی که برایم شکستی ......
بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی .....
بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی .....
بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی
هرکه مرا دید, تو را نفــــــــــــــــــــــــــــــــرین کرد.....
سلامتی پسری که یه روز عاشق شد. . . سلامتی دختری که یه روزعاشق شد. . . سلامتی پسری
که اندازه یه نگاه هم به عشقش خیانت نکرد. . . سلامتی دختری که هیچی کم نذاشت. . . سلامتی
عشق پاکشون. . . سلامتی اون همه خاطره ها و شیطنت هاو دیووونه بازی های زیر بارون قرار
گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها. . . سلامتی دوستی که زیراب پسرو به دروغ
زد. . . سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرش رو باور کرد. . . سلامتی دختری که بی خبر
خطش خاموش شد. . . سلامتی اون قسم ها اون دوست دارمهایی که هیچوقت تحویل داده نشد. . .
سلامتی پسری که هر چی قسم خورد خواهش کرد اثری نداشت. . . سلامتی دختری که با چشم
خیس به پسر گفت ازت بدم میاد. . . سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود برگرده و دلشو بدست بیاره
بره خواستگاری. . . سلامتی ۲۱ ماه پست دادن ها و لحظه شماری ها دور بودن ها. . . سلامتی روزی
که پسر دعوت شدبه جشن عقد عشقش. . . سلامتی اون شب. . . سلامتی اون دوستایی که بخاطر
حال پسر بغض داشتن اما پسر خندیدتا جشن خراب نشه. . . سلامتی اون خنده ی زوری. . . سلامتی
عروسی که ماه شده بود. . . سلامتی عاقدی که اومد. . .
سلامتی شناسنامه ها. . .
سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بار اول. . .
سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بار دوم. . .
سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بارآخر. . .
سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت تو جیبش موند. . .
سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد. . .
سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش میرسه. . .
سلامتی اجازه بزرگترها. . .
سلامتی بله. . .
سلامتی بغض پسر. . .سلامتی چشم خیس دوستان. . .
سلامتی اون حلقه که جایگزین حلقه پسر شد. . .
سلامتی ماشین عروس. . .
سلامتی سستی زانو. . .سلامتی سیاهی چشم. . .
سلامتی اون شب. . .
سلامتی پاکت سیگار و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد. . .
سلامتی فرداش. . .
سلامتی مهمونی که دختر گرفت. . .
سلامتی دوستایی که جمع شدن. . .
سلامتی شب و روزایی که سخت گذشت. . .
سلامتی دوستی که به دختر گفت اون حرفو به دروغ گفت از رو حسادت. . .
سلامتی دختری که با تمام وجود گریه کرد. . .
سلامتی تیغی که تیز بود. . .سلامتی رگ دست. . .
سلامتی دختری که خودکشی کرد. . .
سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن . . .
سلامتی ملاقات تو بیمارستان. . .
سلامتی اون ۵ و ۶ دقیقه ی تنها با دختر. . .
سلامتی اون چشمای نیمه باز خیس. . .
سلامتی شرم دختر. . .سلامتی صبر پسر. . .
سلامتی قسمهایی که پسر به دختر داد تا فراموش کنه که زندگیش خراب نشه. . .
سلامتی قسم جون پسر. . .
سلامتی قبول کردن دختر. . .
لحظه خداحافظی. . .
سلامتی چشمای خیس. . .سلامتی یه عمر تنهایی. . .
سلامتی حرفایی که نمیشد گفت ولی یه متن شد. . .
سلامتی خنده هایی کودکی که توی راه بود. . .
سلامتی دختری که مادر شد. . .
سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند. . .
سلامتی هق هق هایی که پست شد تا دلی آروم شه. . .
سلامتی امشب. . .
سلامتی همه ی عاشقایی که هر گز به عشقشون نرسیدن
واز دور نگران یکی یه دونه شون بودن و با بغض با سکوتشون گفتن آهای
غریبه
این که دستش توی دستای تویه همه دنیای منه
خیلی مراقبش باش. .
یا مهدی
مرد رفتگر آرزو داشت برای یکبار هم که شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره کوچکشان باشد و با هم غذا بخورند،
او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش
شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند .
هر شب از راه نرسیده به حمام کوچکی که در گوشه حیاط خانه بود
میرفت و خستگی و عرق کار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست .
تنها هم سفره او همسرش بود که در جواب چون و چرای مرد رفته گر ،
خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می کرد و همین بود که آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود .
یک شب شانس آورد و یکی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیک خانه شان رساند و
او با یک جعبه شیرینی و چند تا پاکت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید .
وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یک به بهانه ای با پدر شام نخوردند .
دلش بدجوری شکست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشکی بچه ها
از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید :
« چقدر امشب گشنگی کشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه .
با اون دستاش که از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه .
آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره .....!
از دختــــر جوانى پرسیدند:
از چه نوع آرایشى استفاده مى کنى؟
گفت اینها رو به کار مى برم:
ﺑراى لبانم.........رﺍﺳﺘــــــگویى
براى صدایم..........ذکــــــر الله
براى چشمانم.........ﭼـــــــشم پوشـــــى از حرامـــات
ﺑراى ﺩﺳﺘانم.......کـــــمک و یارى به مستمندان
براى پاهایم............ایــــــــستادن براى نماز
براى قامتم...........ســــجده بردن براى الله
براى قلبم............حــــب الله
به فکر نمازت باش مثل شارژ موبایلت!
با صدای اذان بلند شو مثل صدای موبایلت!
از انگشات واسه اذکار استفاده کن مثل صفحه کلید موبایلت!
قرآن رو همیشه بخون مثل پیامهای موبایلت!
خدایی ما کجاییم؟؟؟؟
درد من تنهاییم نیست،درد من این است که هر روز از خودم میپرسم،مگر خودش مرا انتخاب نکرد؟؟؟
A-L
A-L
S-J
یک قلب پاک از تمام معابد مساجد و کلیساهای دنیا مقدس تر است!!!
عجیب است دریا...
همینکه غرقش میشوی
پس میزند تو را
درست مثل بعضی از آدمها...
S-J