مثل همیشه چشمهایش بارانی بود و دلش ابری.
اشک پهنای صورتش را گرفته بود.همه چیز عین یک فیلم از مقابل چشمانش عبور میکرد.
ای کاش میشد زمان به عقب بازگردد.
-آخه مگه من چی از اون کمتر دارم؟
سکوت میکند و هیچ نمیگوید.خودش هم باورش نمیشد که عشقش را به پول فروخته باشد.
-ترنم با توام.
-دونستنش هیچ فایدا ای به حال تو نداره.
-باورم نمیشه دختری که خودش رو به چندتا اسکناس فروخته تو باشی.ترنم تو عوض شدی تو...
نتوانست بغضش را فرو دهد.
-اگه بری دیگه هیچ وقت منو نمیبینی.
ترنم نتوانست بگوید حتی خودش هم خودش را نمیشناسد.دلش به حال او سوخت.
برای آخرین بار به او نگاه کرد و همه چیز را در خاطرش سپرد.
آسمان هم بنای اشک ریختن گذاشته بود.
زیر باران میدوید.خودش هم نمیدانست که از چه فرار میکند.
او رفت اما هرگز نتوانست عشق اولش را از یاد ببرد.روزی برگشت که دیگر خیلی دیر شده بود.
آنچه را چشمانش میدید باور نداشت.
پارچه سیاه...
ســــ ـــ ـــخت است...
سخت است درک کردن
دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش را
خودش میـــ ــداند و دلش ...
که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛
که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند
بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ...
بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ...
... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس
جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...
که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ...
از باخـــــــــ ــــــــتن ...
از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...
از یــــــ ـــــــــ ــــــخ زدن احساس و قلبــــــ ـــــــ ــــش ...
از زندگــــــ ـــــــــــ ــــــی ...
ســــ ـــ ـــخت است...
سخت است درک کردن
دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش را
خودش میـــ ــداند و دلش ...
که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛
که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند
بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ...
بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ...
... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس
جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...
که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ...
از باخـــــــــ ــــــــتن ...
از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...
از یــــــ ـــــــــ ــــــخ زدن احساس و قلبــــــ ـــــــ ــــش ...
از زندگــــــ ـــــــــــ ــــــی ...

زندگی زیباست...
بــه زیبایی چشمهای پف ڪرده از گریــﮧ های شبانـه...
بـه زیبایی بغــض نفس گیـر روزانــه....
بــه زیبایی قلب تڪـﮧ تڪـﮧ شده از
شڪستنهای بیشمار....
بــه زیبایی نفسی ڪــه ازتنگی بالا نمیاید...
بـه زیبایی تمام شدن تـدریجی من....
آری
زنـدگی زیباست ...
و زیباتر خواهـد شد . . .
تنها
مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم
با خیال او ولی تنهای تنها میروم
در جوابم شاید او حتی نگوید “کیستی ؟”
شاید او حتی بگوید “لایق من نیستی”
مینویسم من که عمری با خیالت زیستم
گاهی از من یاد کن ، حالا که دیگر نیستم
با خیال او ولی تنهای تنها میروم
در جوابم شاید او حتی نگوید “کیستی ؟”
شاید او حتی بگوید “لایق من نیستی”
مینویسم من که عمری با خیالت زیستم
گاهی از من یاد کن ، حالا که دیگر نیستم
یه دوست خوب میگفت:آدما مثل کتابن تا وقتی تموم نشدن جذابن.
پس سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تا زود تموم نشی.
چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه...!

یه دوست خوب میگفت:آدما مثل کتابن تا وقتی تموم نشدن جذابن.
پس سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تا زود تموم نشی.
چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه...!
اگه مَردی ... ؟!!
مَرد بمون ... اگه نیستی ... نامَــــــــــردی نکن ... !!
اگه تنهایی ... ؟!!
تنها بمون ... اگه نیستی ... تنهاش نـــــــــــذار ... !!
اگه نجیبی ... ؟!!
نجابت کُن ... اگه نیستی ... هرزگــــــــی نکن ... !!
اگه عاشقی ... ؟!!
... عاشق بمون ... اگه نیستی ... حُرمتِ عشقو نَشکَن
در طول ترم: 
.
سه روز مانده به امتحان: 
.
دو روز مانده به امتحان: 
.
شب امتحان: 
.
.
یک ساعت مانده به امتحان: 
.
سر جلسه امتحان: 
.
هنگام خروج از جلسه: 
.
یک هفته بعد از امتحان: 
دلی را برایت به دریا زده بودم که از آب واهمه داشت
و تو برای من حتی دستانت را خیس هم نکردی

مدام می گفت خیالت تخت من به تو وفا دارم
و من چه ساده لوحانه خیالم را تختی کردم
برای عشق بازی تو با دیگران

همه مرا به خنده های با صدا می شناسند
و بالشت بیچاره ام به گریه های بی صدا

وقتی ارزش ها عوض می شوند
عوضی ها با ارزش می شوند

هی تو......!
تو به تمام لحظه های من
یه بودن بدهکاری

برای زندگی نه سقف می خواهم نه زمین
جغرافیای دستانت کافیست
خـــــدایا!الـــتمـاســـت مــیکنـم . . .
هــمه ی دنیـــاارزانــی دیگـــران . . .ولـــی . . . آنکــه دنیـــای مــن اســت؛مـــال دیگـــری نبـــاشــد . .
اگه مَردی ... ؟!!
مَرد بمون ... اگه نیستی ... نامَــــــــــردی نکن ... !!
اگه تنهایی ... ؟!!
تنها بمون ... اگه نیستی ... تنهاش نـــــــــــذار ... !!
اگه نجیبی ... ؟!!
نجابت کُن ... اگه نیستی ... هرزگــــــــی نکن ... !!
اگه عاشقی ... ؟!!
... عاشق بمون ... اگه نیستی ... حُرمتِ عشقو نَشکَن
در طول ترم:
.
سه روز مانده به امتحان:
.
دو روز مانده به امتحان:
.
شب امتحان:
.
.
یک ساعت مانده به امتحان:
.
سر جلسه امتحان:
.
هنگام خروج از جلسه:
.
یک هفته بعد از امتحان:
دلی را برایت به دریا زده بودم که از آب واهمه داشت
و تو برای من حتی دستانت را خیس هم نکردی
مدام می گفت خیالت تخت من به تو وفا دارم
و من چه ساده لوحانه خیالم را تختی کردم
برای عشق بازی تو با دیگران
همه مرا به خنده های با صدا می شناسند
و بالشت بیچاره ام به گریه های بی صدا
وقتی ارزش ها عوض می شوند
عوضی ها با ارزش می شوند
هی تو......!
تو به تمام لحظه های من
یه بودن بدهکاری
برای زندگی نه سقف می خواهم نه زمین
جغرافیای دستانت کافیست
خـــــدایا!الـــتمـاســـت مــیکنـم . . .
هــمه ی دنیـــاارزانــی دیگـــران . . .ولـــی . . . آنکــه دنیـــای مــن اســت؛مـــال دیگـــری نبـــاشــد . .