سلطان احساس

عادل دلخون

سلطان احساس

عادل دلخون

آخرش همینه . . .

آخرش همینه . . .

دوید سمت گوشیش که داشت زنگ میخورد،
پسر:سلام عزیزم چطوری بخدا دلم یه ذره شده بود برا صدات میدونستم دووم نمیاری قهر بمونی...
دختر: بدون هیچ احوال پرسی دست تو دست نفر سوم،
ببین تو خیلی پسر خوبی هستی واقعا لحظه هایی که باهات تجربه کردمو هیچ وقت یادم نمیره،
تمام شوخی هامون،
دواهامون،
گریه هامون،
تا صبح پشت گوشی قربون صدقه رفتنامون،
کافی شاپ رفتانامون،
وعده هایی که به هم میدادیم واسه زندگی مشترکمون هیچ کدومو یادم نمیره...
ولی تو نه ماشین داری نه پول،
حالا هر چقدر هم که خوشگل و خوشتیپ باشی مگه نون شب میشه ...!!!
پسر: اما من تازه 19 سالمه !
دختر: میدونی عشقم که کنارم نشسته 20 سالشه ولی تازه پرادو خریده این هفته هم داریم میریم کیش قرار باباش سربازیشو بخره بعد بیاد خواستگاریم زنگ زدم بگم که دیگه ما نمیتونیم با هم باشیم برای خوشبختی ما هم دعا کن خدا حافظ...
پسر: اما... { بوق اشغال}
پسر رفت یه گوشه و باز سیگارشو روشن کرد
این بار با اشک مکشید و زیر لب زمزمه میکرد
سلامتی خودم که آرزوم خوشبخت کردن تو بود،
سلامتی نفر سوم که داره منو به آرزوم میرسونه...!
سلامتی تو چون بهم یاد دادی عشق مال بی مایه ها نیس....

عاشقتم بهارم

ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺪﺍ ﺟﻮﻥ


ﺗﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﻡ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ...


ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﺑﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ؟؟؟


ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﻭﻥ ﮔﻔﺖ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ...


ﻣﻨﻢ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪ ... !!!

 

عاشقتم بهارم

 

 

ﺧـــــــــــــــــﺪﺍﯾـــــــــــــــــﺎ ... !!!!

 

ﻣـــــــــــــــﻦ ﻓـــــﻘﻂ ﺍﻭﺭﺍ ﻣﯿــﺨﻮﺍﻫــﻢ ......

 

ﺍﮔــــــﺮ ﺑــــﺎ ﺩﯾﮕـــــﺮﯼ ﺑــــﺮﻭﺩ ......

 

ﺑـــــــــــــــــــــــــــــه ﺧـــــﺪﺍﻭﻧﺪﯼ ﺧــــﻮﺩﺕ ﻗـــﺴﻢ .....ﺑـــــﻪ ﺗﻤــــــﺎﻡ ﺩﯾـــﮕـــﺮﯼ ﻫـــﺎﯾﺖ ﺧــــﯿﺎﻧـــﺖﻣﯿــــــــــــکـﻧﻢ

 

.

نظرات 1 + ارسال نظر
صبا یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 01:41

برا روز مردتم خودکار گرفته بودم چون میدونستم اهل نوشتنی و یه مهندس بیشتر از عشقش خودکارشو دوست داره,ولی نخواستیش دیگه کادوی فقیرانه بود,از طرف تو اهداش میکنم به یه بچه یتیمی شاید باهاش به جاهای بزرگ برسه,ثوابش مال تو......

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.