سلطان احساس

عادل دلخون

سلطان احساس

عادل دلخون

آوای عشق و محبت

تو آرام آمدی...نرم و بی صدا...

 

مثل قطره های بر قلبم چکیدی...

 

به سان برف آرام آرام در من ذوب شدی...

 

تکه ای از وجودم شدی...

 

دراین سنگستان نمیدانم توراچه بنامم...

 

توکه آمدی آرام شدم...

و چیزی در درونم زمزمه کرد:

 

این اغاز دوست داشتن است...!

 


حس قشنگیه

یکی نگرانت باشه،

یکی بترسه از اینکه یه روز از دستت بده.
 

سعی کنه ناراحتت نکنه،

حس قشنگیه ... وقتی ازش جدا میشی:اس ام اس بده

عزیز دلم رسید؟

قشنگه: یهو بغلت کنه،

یهو . . . تو ی جمع .. در گوشت بگه دوست دارم،

بگه که حواسم بهت هست.

حس قشنگیه ازت حمایت کنه،وقتی حق با تو نیست ...

آره ...

♥ دوست داشتن همیشه زیباست ♥

 


برای خودت زندگی کن،

کسی که تو رو دوست داشته باشد، با تو میممونه

برای داشتنت می جنگه….

اما اگر دوست نداشته باشه، به بهانه ای بالاخره می میره……

************************

قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی

کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن .

از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من گذر کردم

اشکهایی را بریز که من ریختم

دردها و خوشیهای من را تجربه کن

سالهایی را بگذران که من گذراندم…

روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم

دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن

همانطور که من انجام دادم …

بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی….

*******************

هر چقد رو دیوار مجازی بنویسم بازم هیچ کدوم از حرفای دلمو نمی تونم بگم حرفایی که هرگز نه میشه گفت نه میشه نوشت

 

رنگ آرزوهام این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشه… !

************************************

هیچ وقت نگو رسیدم ته خط….
“اگر هم احساس کردی رسیدی ته خط”….
یادت بیار که معلم کلاس اولت گفت:نقطه سر خط…..

 

******************************

 


به این میگن مرد...

 

اون مردایـــــــی که با یـــه نــــه گفتنشون

میفهمـــــی که دیگــــه نبایــــــد اصـــــرار کنــی

اونــــی که قبل از مهمونــــــی بایــــد لباستـــــو
نشـــــون بــــــدی تا تاییـــــدش کنــــــه
اونـــی که وقتی بهتــــ اخـــــــم میکنه
باید شالتــــــــو بکشـــــی جلــــــــو
اونـــــی که وقتــــــی میخــــــــوای از پیشش بــــری

دست میکشه رو لبتـــــ و میگـــــــــه

کمـــــــرنگ کــــــن اون رژتـــــــو

اونــــــــــی که وقتــــــــی تــوی یه جمعید از بغلتــــ تکـــــــون نمیخــــوره

اونـــــی که تـــــوی سرمــــــــا یـــــــخ میـــــــزنــــــــه 

ولی وایمیسه ســـــــر کوچــــه تا تـــــو بــــری توی خونـــــــــه

اونـــی که اگه بخوای اشتباه کنـــی پیش خـــــودت میگــــــی

اگه بفهمـــــــــه میکشتم

اونی که خنــــــــده و شیطونیــــــــــاش فقط و فقط مــــــــــال خــــــــــودتــــــــه

و اخمش مــــــال بقیــــــــــــه

به این میگــــــــن 

مــــــــــــــــــــــــــرد


شک نکن...!!!

 

اینده ای خواهم ساخت که...

 

گذشته ام جلویش زانوبزند....

 

قرارنیست من هم دل کسی را بسوزانم

 

برعکس کسی را که واردزندگیم میشود...

 

انقدرخوشبخت میکنم که...

 

به هرروزی که جای (او)نیستی به خودت (لعنت) بفرستی...

 


قدرنفسمو میدونممممممممممممممممممم

که یه دونس.


کارهایی هست...

کارهایی هست

که دیگران هم می توانند انجام دهند ، 

آن را انجام نده ... 

حرفهایی هست

که دیگران هم می توانند بزنند ، 

آن را بیان نکن ...

و چیزهایی هست

که دیگران هم می توانند بنویسند ،

آن را ننویس ... 

کاری را بکن ...

که فقط تو می توانی انجامش بدهی ... !


وقتـ ــی حـــس میـ ــکنم

جایــے در ایــטּ ڪُره ے خآڪے

تــو نَفـس میڪشـے و مَـטּ

از هــَماטּ نَفـس هایـَت

نَفَـس میڪشَم

آرام مــی شَوَم

تـو بــآشـــــ

هـوایـَتــــ ! بـویـَتــــــ

بَـراے زنده مانَـدَنَـمــــــ ڪافـــے ست ..


عاقبت

یک روز

که نزدیک است

از دنیایی که در آن بی تو مرده ام

زنده خواهم شد

به سویت خواهم دوید

و

تا ابد

در

آغوشت

جان

خواهم داد


مینویسم سرشار از عشق
   
  برای تویی که همیشه
 
تنها مخاطب خاص دلنوشته های منی...
 
  برای تو که بخوانی و بدانی
 
دوست داشتنت در من
   
 بی انتهاست...

افسوس ندیدی دل تنگم که چه ها کرد
 
یک عاشق بی نام و نشان ولوله ها کرد
 
لبخندقشنگت به چه جرمی شده بنهان
 
آغوش بلا هم تب آغوش تو را کرد

به سوی پاییز، پاییزی که احساس را در دلم دوباره زنده میکند

دلتنگ قدم زدن در کوچه باغ ها ، فرار از غم ها ، به سوی تویی که تمام هستی منی
ماه مهر می تابد بر سرزمین بی مهری ها ، ماهی به رنگ عشق…

سخت گذشت فصل های بی محبت ، و باز آمد پاییز پر از طراوت…

کاش خزان نمیگذشت ،برای منی که از بهار هیچ خاطره ای ندارم….

بوی عطر پاییز و آرامش من با صدای خش خش برگها ، با آمدن نم نم بارانها

و باز می آید ابرها ، می وزد آن بادی که با خود عشق را به همراه می آورد

رنگهای تکراری ، در فصل های تکراری ، پاییز هزار رنگ با دلی یکرنگ….

من و پاییز و یک دنیا عشق ، و اینبار با حس و حالی دیگر به دیدار خزان میروم…

خزانی که با تو آمد و زندگی ام را لبریز از حس عشق و محبت کرد…

و من به شوق دیدن پاییز گذراندم فصل های بی روح را ، من به عشق خزان به انتظار ماندم

انتظاری برای ماندن ، با نگاهی دیگر دنیا را دیدن….


رفتن که بهانه نمی خواهد

یک چمدان می خواهد

پر از دلخوریهای تلنبار شده

... ... و گاه حتی دلخوشی های انکار شده

. . .

... رفتن که بهانه نمی خواهد

وقتی نخواهی بمانی

با چمدانِ خالی که هیچ

بی چمدان هم می روی

. . .

ماندن

. . .

ماندن امّا بهانه می خواهد

دستی گرم

نگاهی مهربان

دروغهای دوست داشتنی

دوستت دارم هایی که هرگز نمی شنوی

دوستت دارم هایی که می شنوی

امّا باور نمی کنی

یک فنجان چای

بوی عود

یک آهنگ مشترک

خاطرات تلخ

خاطرات شیرین

بحث و جدل های گهگاه

و

. . .

وقتی بخواهی بمانی

حتّی اگر چمدانت پر از دلخوری باشد

خالیش می کنی

و بااااااااااززز هم می مانی

. . .

می مانی

. . .

وقتی بخواهی بمانی

نم باران را رگبار می بینی 

و

بهانه اش می کنی برای نرفتنت

. . .

آری

آمدن دلیل می خواهد

ماندن بهانه

رفتن هیچ کدام,,,,,,


بــا من لج نــکن بغــض نفهــم...!

این کــه خودتــ را گــوشه گلـــو قایــم کنی

چیــزی را عوض نمیــکند

بــالاخـره یـا اشکـ میشوی در چشــمانــم...

یــا عقــده در دلـــم!

پس انتظــار نــداشــته باش خنــده ام واقــعی باشــد

 

ایـن روزهــا فقطــ زنــده ام همیــن


 

تصمیم گرفتم آنقدر کمیاب شوم شاید دلی برایم تنگ شود،

ولی افسوس فراموش شدم......!


تاریخ : شنبه بیست و دوم شهریور 1393 | 19 | نویسنده : سارا | 3 نظر
لعنت...........


همیشه هم دنیا بد نیست !!

گاهی یک نفر

با نفس هایش

با نگاهش

با کلامش

با وجودش

با بودنش ..

بهشتی میسازد از این دنیا برایت

که دیگر بدون او، بهشت واقعی را هم نمیخواهی


بُـگـذار هَـر کَـسـی هَـر چـه دوسـت دارَد بـگـویَـد ...

مُـهـم ایـن اَسـت کـه تـو خِنــــــگ ترین عشــــقِ روی زمینی و مالِ مَـنـی ..

و مَـن از تَـمـام خـوبـی ـهـایِ دُنـیـا .. فَـقَـط و فَـقَـط تــــــو را مـی ـخـواهَـم !

و وَقـتـی دِلِـمـان بـا هَـم اَسـت .. یَعـنـی گـورِ پِـدَرِ فـاصِـلـه ـهـا !


پا به پای من بیا

دست در دست تو می مانم

لیلی می شوم

مجنون باش

بگذار دور شویم از این شهر

من بانو می شوم برای لحظه هایت

تو آقای ثانیه هایم باش

بیا و ببین من جور دیگر دوستت خواهم داشت

مثلا باران بیاید

دستت را می گیرم

با هم به خیابان می رویم

و بلند بلند برایت لیلی و مجنون می خوانم

برایت لاک قرمز می زنم

و میان جمع تو را می بوسم

پا به پای من بیا

من

شهر بهتری می شناسم

میان بازوانم

میان بازوانت

 

 


بسلامتے پسرے که وقتے בلت گرفته وבاغونی!

 

پشت تلفن سـرش בاבوبیבاבمیکنے وتلفونو روش قطع میکنی...

 

امامیבونه اوטּ لحظه چقدر محتاجشی...

 

پشت سره هم زنگ میزنه تاآرومت کنه!

 

پسرے که وقتے سـوارماشینشے تمام مدت בست راستش رو בستته

 

پسرے که چشاش وحشے ومغروره...

 

اماهرבفعه که میگه تاتهش هستم...

 

چشاش ازعشق برق میزنه...

 

پسرے که وقتے صبح بهش زنگ میزنے وهنوزخوابه!

 

باصداے خواب آلوבش میگه جانم!

 

صداے خواب آلوבش בیوونت میکنه!

 

پسرے که خاطرخواه کم نداره اماوقتے باهات عهدرفاقت میبنده

 

توبرنامش نفرسومے وجوב نבاره...

 

پسرے که براش مهم نیس جے اف בوستش ازتوخوشگلتره..

 

هربار زول میزنه توچشاتومیگه:

 

بخבاتوتکے בختر...

 

پسرے که בستاتو توבستاش میگیره حس امنیت وجوבنو پرمیکنه...

 

پسرے که وقتے لب בریاکنارش نشستے وسرتومیزارے روسینش

 

قلبش تنב تنב میزنه....

 

پسرے که وقتے میره مهمونه خونه فامیل

 

زنگ میزنه توحیاط نیم سـاعت باهات حرف میزنه تابهت نشوטּ بבه

 

تونخ هیچکدوم ازבختراے تو مهمونے نیست...

 

پسرے که عاشقے بلده...

 

پسرے که حرفے نمیزنه که نتونه بهش عمل کنه

 

اماهرحرفے زב پاش وایسته...

 

پسرے که تاتوخیابوטּ یکے بهت کج نگاه میکنه

 

בکورصورتشو عوض میکنه...

 

پسرے که بعد בعواے مفصل باهم آشتے کرבیטּ

 

ازش میپرسی:هنوزم בوسم בاری؟!

 

لبخندمیزنه...בستشو בورگرבنت حلقه میکنه ومیگه:

 

عاشقتم به مولا...

 

پسرے که وقتے میگے آخ تمام تنش میلرزه که نکنه خاری به پات بره

 

پسرے که وقتے میبینه به בختراے בورو ورش حساسے وحساבت میکنے

 

בستتومیگیره وبهت میگه:בلت قرص باشه.

 

 بقرآטּ من فقط مال خوבتم...


موهای یک زن خلق نشده برای پوشانده شدن...

یا برای باز شدن در باد....

یا برای جلب نظر... یا برای به دنبال کشیده یک نگاه....

موهای یک زن خلق شده...

برای عشقش...

که بنشیند شانه اش کند..

ببافد و دیوانه شود...

عطر موهای یک زن فراموش شدنی نیست...

وقتی میخواست تو رابسازد چه حاله خوشی داشت...

چه حوصله ای ! این موها...این چشم ها.

خودت میفهمی...

من همه ی این ها را دوست دارم....


باز هم دلتنگی …

باز هم زمزمه هایی از جنس بغض و تنهایی.

باز هم پنجره باز و انتظار و نیامدنت.

اگر بدانم که می آیی تمام بغض های کهنه را فروکش می کنم.

 

اگر بدانم که می آیی تمام پنجره های عالم را به انتظار می نشینم.

 

اگر بدانم که می آیی دیگر تنهاییم را با خاطره هایم پر نمی کنم.

تمام خاطره هایم را در صندوقچه قدیمی می گذارم

تا بهانه ای برای نیامدنت نباشد!!!

تو فقط بیا…

بگو که می آیی .

سالهاست گوشهایم در انتظار شنیدن نجوایی آشناست!!!

بگو که می آیی.


کاش هرگز به جرم عاشق شدنهای الکی به خود نبالیم

 

کاش وقتی احساسمان ته کشید همه را جز خودمان مقصر ندانیم

 

کاش عمرمان را به بطالت نگذرانیم

 

کاش هوس را جای عشق به خود تحمیل نکنیم

 

"من هنوزم برای احساست احترام قائلم نه اشتباه نکن از جانم بیشتر دوستت

دارم... ... ...

 

بیا..ما بی گناهیم اما مقصر ...برای من همیشه مقدسی..دوستت دارم...


     خدایا خداجونم...........

 

خستم

 

دلگیرم

 

دلتنگم

 

واسه کسی که درکم کنه

 

واسه کسی که.......


سلامتی سه تن: سرباز. رفیق. وطن

 

سلامتی سه کس: زندونی. سرباز. بی کس.


سرآغاز نامه عاشقانه ، با نام تو مینویسم صادقانه

 

از عشق مینویسم از محبتهایت ، تا پای جان مینشینم چشم به راهت

 

مینویسم یک کلام ، عاشقانه : دوستت دارم

یک نفس در این نامه ، بی بهانه فریاد میزنم که تا آخرین نفس همنفس تو هستم

تو در کنارم نیستی ، اما همیشه در قلب منی

مینویسم این نامه عاشقانه را که بگویم همیشه به یاد تو هستم ، مینویسم که بگویم خیلی

برایم عزیزی عزیزم

با قلمی از جنس محبت ، با احساسی به قشنگی عشق ، با یک دنیا حرفهای عاشقانه از قلب

مهربان تو مینویسم بی بهانه ، که بی نهایت تا قیامت دوستت دارم.

اینک که از تو مینویسم ، برای تو مینویسم ، نامه از قطره های اشکم خیس خیس شده ،

جای قطره های اشکم مانده و چشمهایم بهانه گیر شده .

دلتنگ تو هستم عزیزم ، دلتنگی را از جملاتی که برایت در نامه نوشته ام میتوان خواند ،

قلمی که در این لحظه مرا یاری کرد ، که برای تو بنویسم نامه ای عاشقانه ، که به عشق تو

نوشتم کلامی جاودانه . خیلی دوستت دارم ای تنها بهانه برای بودنم.

از سرآغاز نامه ، تا پایان  روزی صدها بار بخوان نامه را ، و حس کن درد دل عاشق مرا.

ببین چقدر تو را دوست دارم ، ببین چقدر تو برایم عزیزی.

مواظب دلت باش ای بهترینم ، من همیشه و همیشه به یادت هستم نازنینم.


بوسیدن بعضی هاحروم که نیست هیچی....

 

جز واجباته...

 

واجبه که هرچی زودترببوسیشون بزاری کنار....

 


بـآ کـَسی بـآش کـه 

وقتـآیـی کـه دلـت گـرفتـه ...

حـُوصـلـِه نـَدآری ... نـآرآحـَتـی ...

حـس میـکـُنـی یـه دُنیـآ غـَم دآری ...

بـَلـَد بـآشـه شـآدت کـُنـه ...

رآه قـَلبتـُو بـَلـَد بـآشـه ...

تـَنهـآت نـَزاره ...

 

 



نه تو میمانی و نه اندوه

 

و نه هیچ یک از مردم این آبادی

 

به حباب نگران لب یک رود قسم

 

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

 

غصه هم خواهد رفت

 

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

 

لحظه ها عریانند

 

به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز

 


 

 

  کاش می شــــد " فقــــط " ، تو را داشته باشــــم....

       خدا هـــــی بپرسد : خوب ، دیگر چه ؟؟!

     من بگویـــم : هیچ ، هـــــمین کافیـــــــــست !!!


 

بــــــــــــــــــــــــــ   یــــــاد رــوز هــــآی بــــآتــــــو بـــــوــــدنــــ

 



 

مغــرور و خــود شیفته نیستم ...

زندگی زیبا, سخنـان نــاب و خواندنی

 در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست،
پس برخیز تا چنین مردمی بگریند ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

نصف اشباهاتمان ناشی از این است که
وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

سر آخر، چیزی که به حساب می آید تعداد سالهای زندگی شما نیست
بلکه زندگی ای است که در آن سالها کرده اید

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که
"ای کاش"
تکیه کلام پیریت نشود

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

چه داروی تلخی است وفاداری به خائن،
صداقت با دروغگو،
و مهربانی با سنگدل ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست،
مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها،
اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

فریب مشابهت روز و شب*ها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمی*شود ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود
به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور
و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

برای دوست داشتن وقت لازم است،
اما برای نفرت
گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است.

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

گاه در زندگی، موقعیت هایی پیش میآید که انسان
باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد.

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد
اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: "مگه کوری؟"

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی،
بدان که زندگی می کنی ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

هیچ انتظاری از کسی ندارم!
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛
یکی در آسمان و یکی در قلب ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا
زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند
امـا آنچه خوب است همیشه زیباست ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

هیچ وقت رازت رو به کسی نگو؛
وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی،
چطور انتظار داری کس دیگه ای برات راز نگه داره؟

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

هیچ انسانی دوست نداره بمیره !
اما همه آرزو میکنن برن به بهشت.
اما، یادمون میره که برای رفتن به بهشت اول باید مرد ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

از 3 نفر هرگز متنفر نباش :
فروردینی ها، مهری*ها، اسفندی ها
چـون بهتـرین هستند

سه نفر را هرگز نرنجون :
اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها
چـون صادق هستند

سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :
شهریوری* ها، آذری* ها، آبانی ها
چـون به درد دلت گوش میدهند

سه نفر رو هرگز از دست نده :
مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها
چـون دوست ِ واقعی هستند

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

زیباترین عکس ها در اتاق های تاریک ظاهر می ‏شوند؛
پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی،
بدان که خدا می‏ خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

نتیجه زندگی، چیزهایی نیست که جمع میکنیم
بلکه قلبهایی است که جذب میکنیم

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی
بعد از چند ماه به همکاری
بعد از چند سال به همسایه ای ...
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم.
او که یگانه است و شایسته ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.