سلطان احساس

سلطان احساس

عادل دلخون
سلطان احساس

سلطان احساس

عادل دلخون

زندگی نامه سید جواد ذاکر(مطالبی در مورد سید جوا د ذکر طبطبائی.)

نام : میر محمد
نام خانوادگی : ذاکری طباطبایی
نام پدر : میر حبیبTinyPic image

حرم فلش-طراحی-کد وبلاگ-کد جاوا

 
وضعیت تاهل :متاهل
فرزند: نداشت
مشهور به : سید ذاکر
تاریخ ولادت : سی ویکم شهریور ماه ۱۳۵۵
محل ولادت : خوی ( یکی از توابع آذربایجان غربی)
شماره شناسنامه : ۴۵۶۳۶
محل دفن : شهر مقدس قم در قبرستان نو (پشت حرم حضرت معصومه (سلام الله)
تاریخ فوت : پانزدهم تیر ماه ۱۳۸۵ بیمارستان میلاد تهران
علت فوت : ابتلا به سرطان ریه (بعد از گذراندن ۴۰ روز در حالت کما و بستری بودن در بیمارستان شهید بهشتی کاشان و بیمارستان میلاد تهران )
 
 
 کاملترین زندگینامه سید جواد ذاکر:
شمه ای از احوالات سید ذاکر(دوران کودکی،طلبگی و...) را اینجا ببینید.
 
زندگینامه سید جواد ذاکر
خودم با اینکه همه چیز رو درباره سید میدونستم ولی نمیدونم چه جوری زندگینامش رو بنویسم به خاطر همین از وبلاگ یکی از دوستان برداشتمش.فقط چیزی که معمولا تو زندگینامش ننوشتن اینه که سال 73 به قم اومد وبه حوزه رضویه رفت . هیئت شیفتگان حضرت رقیه (س)قم رو سید به همراه دوستش سید علی سجادی تاسیس و ایت الله سجادی پشتیبانی کردند.سید جواد با آیت الله سجادی در عید غدیر چند سال پیش عقد اخوت(برادری)بستند.ایت الله سجادی در مراسم چهلم سید میفرمود :........سید جواد با من عقد اخوت بست و برادری حق هایی داری که یکی از اونها شفاعت هست من به شفاعت سید امیدوارم......(البته عین جمله نیست)

سید هیچوقت نخواست از دستگاه سید الشهدا سو استفاده کنه .یه بار از زبون حاج اقا دارستانی شنیدم که یه هیئت شیرازی به سید پیشنهاد چند میلیونی دادن ولی سید قبول نکرد.

شناسنامه سید که تو بعضی از سی دی ها گذاشتن شناسنامه دوم سید هست یعنی سید قبلا یه شناسنامه دیگه داشت توی اون نوشته سید محمد جواد ذاکری ان شا الله در اولین فرصت یه عکس از اون شناسنامه میذارم

اینا چیزایی بود که کمتر تو وبلاگا دیدم حالا بقیه رو بخونید:

*سال ۱۳۵۵ در شهرستان خوی از شهرستانهای اذربایجان غربی و در خانواده ای متدین و از سلاله حضرت زهرا (س) پسری به دنیا امد که نامش را ( سید محمد جواد ) نهادند.

*پدر سید محمد جواد میر حبیب ذاکر نام داشت که وی از مداحان بااخلاص شهرستان خوی بود.

* مادر وی که زنی مومنه واز سادات بود در همان دوران کودکی سید محمد جواد دارفانی را وداع گفت و سید محمد جواد از دوران کودکی از مهر مادری بی نصیب بود .

* وی تا پایان دوران تحصیلی متوسطه در خوی بود و مداحی که در ریشه خاندان وی ریشه داشت را هم ادامه داد.

*بعد از پایان تحصیلات برای کسب علوم حوزوی راهی قم شد و در مدرسه علمیه رضویه مشغول به تحصیل شد و مداحی را نیز ادامه داد.

*سید محمد جواد پرچم دار سبکهای جدیدی از مداحی بود که بسیاری از مردم الالخصوص جوانان را به سوی هیئت ها میکشاند حتی جوانانی که تا قبل از ان انسی با هیئت ها نداشتند.

* خیلی سریع نام سید ذاکر بر سر زبان ها افتاد و در دل خیلی از دوستدارانش جای گرفت.

* در قم برای وی محدودیت ایجاد کردند . سید به دارالمومنین کاشان رفت از انجا به اصفهان و بعد از مدتی مجددا" به کاشان بازگشت و گهگداری در قم هم مداحی میکرد . ضمن اینکه سید بعد از ازدواج در قم زندگی میکرد

*سید جواد خلوص نیت داشت . بسیار فروتن و متواضع بود و از غیبت و تهمت زدن به دیگران دوری میجست.

* نزدیک به یک سال قبل از فوتش میر حبیب ذاکر پدر سید محمدجواد به دیار باقی شتافت و برای اخرین بار سید برای شرکت در مراسمات ترحیم پدر به خوی رفت .و این اخرین حضور وی در زادگاهش بود . زیرا خیلی سریع علایم بیماری سرطان در وی هویدا شد .

*بعد از سپری کردن دوران شیمی درمانی برای اولین بار سید در روز عید غدیر در هیئت جنت الحسین (ع) حضور پیدا کرد و اخرین حضور وی روز ۲۸ و ۲۹ صفر در سال ۸۵ در مشهد مقدس و در حضور هیئت زنجانیها بود .

* بیماری سید به اوج رسید و وی در اوایل خرداد ماه در اثر از کار افتادن سلولهای مغز در کما فرو رفت و بعد از حدود ۴۰ روز در ساعت ۲ بامداد شانزدهم تیر ما ه ۱۳۸۵ به دیدار معبودش شتافت.

*پیکر زند یاد ذاکر در مقابل حرم حضرت معصومه (س) و در قبرستان (نو ) و در کنار قبر رسول ترک ارام گرفت.

*سید جواد ذاکر حق عظیمی بر جوانان علاقه مند به اهل بیت دارد. واینک با هر بار شنیدن صدای باصلابت این فرزند زهرا (س) فاتحه ای نثار روحش کنیم .

----------------------------------------------------------------------


سید محمد جواد ذاکر طباطبایی که با نام سید ذاکر نیز شناخته شده‌است (در ۳۱ شهریور ۱۳۵۵ در خوی متولد شده است)، یکی از مداحان مشهور ایرانی بود که در سال ۱۳۸۵ به دنبال ابتلا به سرطان ریه درگذشت.[۱]او قبل از مرگ ۴۰ روز در حالت کما بود.حقیقت نا مکشوف مرگ او ، بر ما ، نداشتن هیچ گونهسندرم یا همان علامت خاصی از سرطان، قبل از این 40 روز بود.


پدرش میر حبیب ذاکر نام داشت که از مداحان شهرستان خوی بود. مادر وی که از سادات بود در دوران کودکی سید محمد جواد، در گذشت. وی تا پایان دوران تحصیلی متوسطه در خوی بود و مداحی را نیز که در خاندان وی ریشه داشت ، در همین دوران فراگرفت.


بعد از پایان تحصیلات، سید محمد جواد برای کسب علوم حوزوی راهی قم و در مدرسه علمیه رضویه مشغول به تحصیل شد. و هم زمان مداحی را نیز ادامه داد. سید محمد جواد پرچم‌دار سبکهای جدیدی از مداحی بود که بسیاری از جوانان را جذب هیات های مذهبی نمود.و البته سبک او با مخالفت هاو محدودیت های شدیدی از گروههای مختلفی رو به رو شد. اما در آخر توانست ، باعث ارتباط بیشتر و پیوند فرهنگ عاشورایی با نسل جوان شود.مزار او کنار مزار رسول ترک در گورستان قم قرار داردکه به وصیت خودش ، با تشیع جنازه عده بسیار کثیری از هوادارانش در تاریخ شانزدهم تیر ماه 1385 در آنجا مدفون گردیده است.در مراسم تشیع او عبدالرضا هلالی که هم خوان و دست پرورده او بود ، گلایه عمیقی از سکوت رسانه های دولتی در موضوع عدم اطلاع رسانی مرگ غریبانه سید جواد کرد. سید جواد ذاکر علی رغم نداشتن هیچ گونه پشتوانه تبلیغات رسانه دولتی، با حمایت مالی هواداران اش ،در کوتاهترین زمان در بین جوانان نفوذ کرده و سی دی های او شدیدا مورد اقبال جوانان در سراسر کشور واقع گردید.سید واپسین سال های زندگی خود را در غربت در شهر کاشان و حسینیه ای که در اختیار او گذاشته شده بود سپری و از همان شهر تاهل اختیار کرد ، و این در حالی بود که 3 هزار جوان هوادار و به او مجذوب شده بودند.سید جواد ذاکر بنیان گزار سبک سینه زنی شور در فرهنگ عزاداری شیعه هست.حقیقت تلخ این است که سید در زادگاهش به خاطر سبک نوین عزاداری اش ، مورد اهانت برخی از دین پیشه گان متحجر و سنت گرا گردید که سرانجام او را مجبور به جلای وطن نمود. این نکته در شعری از او کاملا پیداست که می خواند:(عشق تو از شهر عاقلا یک باره بیرونم کرد) و شاید همین کم مهری از هم زبانان بود که او تمایل زیادی به خواندن اشعار ترکی که زبان مادری او بود، پیدا نکرد.اما در زادگاهش پس از درگذشت او هییت شیفتگان مهدی تاسیس و بلافاصله راه او را ادامه داد. هم اکنون چندین هییت در نه تنها در زادگاهش بلکه در شهرهای مختلف کشور به سبک او تاسیس گردیده است. از هرچه بگذریم از این نکته نمی توان گذشت که سبک ذاکر باعث ایجاد پیوند جدیدی از جوانان نا آشنا با دین با ائمه معصومین گردید                                                                                                                                                 این گفتگویی هست  که یکی از کسبه های پاساژقدس با سید داشته:

-سید این شعرایی که اخیرا خوندید و کلی سر و صدا کرد جریانش چیه؟فکر نمیکنید...

-ببین اینی که ما تو شعر می گیم با اونی که در قلب و وجود ماست همه یه چیزیه بحث عباس اللهی زینب اللهی و...
اینجوری نیست که نعوذن بالله ما کافر شدیم و به جای خدا کسی دیگه ای را می پرستیم..نه..
اینا یه بحث احساسی که تو شعر امده و منظور شاعر اینه که خدا در امام حسین متجلی شده در آقا قمر بنی هاشم
متجلیه در خانم فاطمه زهرا متجلیه یعنی اگر کسی امام حسین بشناسه در اصل خدا را شناخته حالا اگه ما یه
چیزی را که خدا درش متجلی شده بهش برسیم اینگار به خدا رسیدیم..
ولی سطح درک بعضی ها فقط خود کلماته یعنی به مفهوم توجه ندارن ... اعتقاد من اینه خدا در ظرف وجود ما
انسانها جای نمی گیره ...و ما با تمسک به ائمه معصومین می تونیم به یه درک کلی برسیم یعنی مظهر قدرت خدا
را در وجود اقا امیرالمومنین ببینیم...
مظهر عصمت خدا را در وجود خانم فاطمه زهرا ببینم..مظهر زیبایی را در وجود اقا ابالفضل ..مظهر صبر وجود در خانم
زینب....اینه حرف دل ما حالا بعضی می گن ما کافر شدیم ..نه خود شما نمی گید عین الله..ید الله و ...از این تعابیر
چرا اینا را کفر نمی دونیم چون برای ما مفهومه یعنی جا افتاده ...

-سطح درک بعضی ها که پایین تره اینا را نمی فهمن همه که مثل شما سواد حوزوی ندارن ما تو احکام ساده خودمون
هم موندیم! فکر نمی کنید اینا دچار مشکل بشن! و اینا یه جوری بدعت حساب میشه. مجالس شما فیلم برداری
میشه چون سی دی ها شما پخش میشه همه جا میره..هم می بینن.

-راجع به فلیم برداری و سی دی بارها گفتم راضی نیستم ! فیلم بگیرن سی دی کنن بفروشن - یعنی ما سی دی شما را بفروشیم اشکال داره- من راضی نیستم

-اینا که شما میگن بحث زمانه ما نیست از قدیم بوده وخواهد بود ما اگه بخواهیم به اینا بگیم بدعت پس اون بدعت
های واقعی چی میشه شما اصل را ول کردین اومدین چسبیدین به فرع ...
اصلا شما رو چه حسابی اسم این را می زارید بدعت! ..برپایی جلسه برای سید الشهدا بیان برزگداشت یاد ائمه و
گفتن کمالات و شرح فداکارهای اونا اگه بدعته حرف شما درست. شما که اینجای یه وظیفه داری ...اون معلم هم یه
وظیفه ای ..کارمند یه وظیفه ای ...کشاورز یه وظیفه ای .... "نگاهی به کتابا کرد " نویسنده یه
وظیفه ...شاعر...منی هم که سگ در خونه حسینم یه وظیفه ای دارم...

-یه چیزی دیگه که می خوام بپرسم اینه ! شما یه تعبیر دارید می گید..انا کلب الرقیه و اینجور حرف
ها این به مزاج خیای ها خوش نمی یاد...

-شاید ایراد از مزاج اوناست(با لبخند)

-شما روی چه حسابی این حرفا را می گی چرا بقیه نمی گن فقط شما می گی

-من به بقیه کار ندارم هر کی را تو قبر خودش می زارن ( با خنده)
کلب الرقیه بودن لیاقت می خواد که معلوم نیست منم داشته باشم...
گفتم لطف کنید اینا را برای مردم بگید تا بدونن ..گفت بارها گفتم باز هم می گم
گفت رسول ترک را می شناسی ؟ گفتم نه از دوستان شماست؟
گفت کتابش را بخون. گفتم راجع به چی کتاب نوشتن ایشون ؟ گفت بخون خودت متوجه میشی.

-این بحثایی ولایت که... می گن شما ولایت را قبول نداری!

تو مغازه جلو میز یه سری سررسید چیده بودیم درست همون جایی که ذاکر ایستاده بود
دستش را گذاشت روی سررسیدی که عکس رهبر داشت گفت :

""""افتخار می کنم که رهبرم حسینیه""""                                                                            

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.